امروز : پنج شنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جدیدترین مطالب ارسالی سایت

طلوع آفتاب جمال حسین(ع)

انتشار در: 21 می 2015

طلوع آفتاب جمال حسین(ع)

9402311

 

سلام بر تو که گلویت، بوسه ‏گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه و علی! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی‏ آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که می‏تواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سال‏ها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می‏خورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.
بیا ای هم‏بازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان می‏کند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد     فتاد سایه ‏ات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانه‏ام سلام می‏فرستمت     سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
دریایی به نام حسین
می‏گویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاین‏ رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه و دیگربار بر نیزه‏ های شبزدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک‏ گویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه‏ های شبانه علی، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی، دریایی به نام حسین را هدیه کند.
در دوستیِ حسین علیه ‏السلام 
هیچ سجاده ‏ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم ‏خانواده حسین شد.
آن‏که تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را می‏شکافد.
یا حسین! از قرن‏ های آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگ‏هایمان جاری می‏شود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
شفیع قیامت
حسین، تنها واژه ‏ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا می‏کنند و سرریز می‏شود.
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را باید آن‏قدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق‏ نماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار کنند؛ یا حسین!
« در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم     بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم     به گفت‏گوی تو خیزم به جست‏وجوی تو باشم»

تعداد مشاهده : 1,450 بازدید
نويسنده : HamidReza

چقدر شبیه پیامبریم؟

انتشار در: 15 می 2015

چقدر شبیه پیامبریم؟

940225

این روزها، میان مردم، یک سری رفتارهای خاص، پسندیده محسوب می شوند که راستش نمی دانیم منبع و منشأ دقیقش از کجاست. رفتارهایی که ما را شبیه افراد ثروتمند و تحصیلکرده و به قول خودمان باکلاس نشان دهد تا خدایی نکرده یک وقت شبیه عقب مانده ها به نظر نرسیم. آن وقت است که رفتارمان پسندیده محسوب می شود و همین که در چشم مردم خوب جلوه کنیم، کلی متشخص به حساب می آییم. غافل از اینکه شخصیت اصلی چیز دیگری است و باید به خاطر کسی دیگر تلاش کنیم تا محبوب او شویم.

اینکه چگونه می توانیم نزد خالقمان محبوب باشیم را، با نگاهی به سیره و سنت پیامبر و اهل بیتمان (علیهم السلام) می توانیم بفهمیم. اما آیا تا به حال دقت کرده اید که چقدر رفتارهایمان در موقعیتهای مختلف شبیه الگوی عالم، حضرت محمد مصطفی (ص) است؟ در این مطلب با ما همراه باشید تا گوشه ای از رفتارهای پیامبر اکرم (ص) را در موقعیتهای مختلف بخوانیم و سعی کنیم آن را در زندگی پیاده کنیم.

ارزش خانواده

ما در دوره ای زندگی می کنیم که به خاطر وجود وسایل ارتباط جمعی و وجود شبکه های مختلف اجتماعی، ارتباط افراد در دنیای واقعی کم رنگ شده است و متأسفانه این مسئله در بین اعضای خانواده هم به چشم می خورد. این در حالی است که روابط صمیمی اعضای خانواده و مکالمه ی آنها با همدیگر و نیز همکاری برای کارهای مختلف خانه ، باعث محبت بیشتر می شود. همانطور که در رفتار پیامبر اسلام (ص) هم دیده می شد که همیشه در کارهای منزل با دیگران همکاری     می کردند (۱) و هر گاه به خانه می رفتند، با افراد گفتگو می کردند(۲) و تا آنجا که ممکن بود تنها غذا نمی خوردند.

بخشش و فراموشی

خیلی وقتها، از مردم می رنجیم و هرگز آن را از یاد نمی بریم. اگر کسی به ما بدی کند، حتما باید به نوعی انتقام بگیریم و دل خودمان را خنک کنیم! در حالی که سیره ی پیامبر (ص)، بر بخشیدن مردم بود و اگر به آن بزرگوار ستمی می شد، آن را می بخشیدند و هرگز در صدد انتقام برنمی آمدند و تنها به خاطر خدا غضب می کردند.(۳)

لبیک به مردم

اگر کسی از شما درخواستی داشته باشد، یا اگر کسی دعوتتان کند، برای پذیرش آن درخواست یا دعوت، چه ملاکی دارید؟ مثلا پیش خودتان می گویید به خاطر اینکه فلان کار را کرده یا فلان حرف را زده بود پاسخ او را نمی دهم؟ یا اینکه چون خودتان را برتر از آن شخص می دانید یا به هر دلیل دیگری که بیشتر شبیه بهانه است، از پذیرش دعوت یا درخواست دیگران خودداری می کنید، لازم است بدانید که پیامبر رحمت (ص)، دعوت همگان را می پذیرفتند ولو فقیرترین مردم (۴) و هرگاه کسی از ایشان درخواستی داشت، جواب رد نمی شنید. «و چیزی از آن جناب درخواست نشد که «نه» بگوید. و هرگز حاجتمندی را رد نکرد جز آنکه یا حاجت او را برمی آورد، یا او را با سخنی نرم و دلنواز خرسند می ساخت.» (۵)

فروتنی در عین بزرگی

بعضی افراد را دیده اید که تا به جایی می رسند، رفتارشان فرق       می کند و انگار که از همه ی اهل عالم برترند؟ اگر مال و ثروتی دارند یا به پست و مقامی رسیده اند، فکر می کنند که دیگر خیلی از کارها در شأن آنها نیست و دیگران را زیردست خود می بینند. خدا کند که ما جزو این دسته افراد نباشیم، زیرا پیامبرمان (ص) با آن همه بزرگی و عزت، که برترین مخلوق خداوند بودند هرگز غرور و تکبر نداشتند و با مردم متواضعانه رفتار می کردند. به هرکس می رسیدند پیشاپیش سلام می کردند، حتی به کودکان؛ اگر با گروهی راه می رفتند، در کنار آنها گام برمی داشتند و نمی گذاشتند کسی پشت سرشان حرکت کند؛ به خدمتکاران و غلامان کمک می کردند و خلاصه آنقدر مهربان و فروتن بودند که همه ی مردم خودشان را محبوب حضرت (ص) می دانستند.

البته ناگفته نماند که پیامبر (ص) تواضع نابجا را زشت می دانستند و تواضع در برابر کفار و منکران، افراد متکبر و ثروتمندان را (به خاطر ثروتشان) ناشایست می دانستند.

توصیفی از امام حسین (ع)

ویژگیهای اخلاقی پیامبر (ص)، قطعا در یک مطلب کوتاه نمی گنجد؛ به همین خاطر در انتها، توصیف اخلاق ایشان را از زبان امام حسین (علیه السلام) می آوریم:

« رفتار پیامبر( ص) با همنشینانش چنین بود که دائماً خوشرو و خندان و آسانگیر و ملایم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بد زبان و عیبجو و مدیحه گر نبود. هیچ کس از او مأیوس نمی شد و هر کس به در خانه او می آمد نومید باز نمی گشت. سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگوئی و دخالت در کاری که به او مربوط نبود؛ و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسی را مذمت       نمی کرد، سرزنش نمی فرمود، و از لغزش ها و عیوب پنهانی مردم جستجو نمی کرد … نزد او هرگز نزاع و مجادله نمی کردند… هرگاه فرد غریب و ناآگاهی با خشونت سخن می گفت و درخواستی می کرد، تحمّل می نمود، و به یارانش می فرمود هر گاه کسی را دیدید که حاجتی دارد به او عطا کنید، و هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد تا سخنش پایان گیرد.» (۶)

« ای رسول ما! به خاطر لطف و رحمتی که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته ای، و اگر خشن و سنگدل بودی، مردم از دور تو پراکنده می شدند، پس آن ها را ببخش، و برای آن ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن ها مشورت فرما.» (۷)

پی نوشت:

 ۱ـ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی منطق عملی، دفتر چهارم، سیره خانوادگی، انتشارات دریا، چاپ اول، ص ۴۲۹٫ * ۲ـ همان، ص ۱۱۳٫ * ۳و۴و۵ـ ماهنامه موعود، مرداد ۱۳۸۵، شماره ۶۶؛ به نقل از سایت حوزه. * ۶ـ شیخ عبدالعلی حویزی، نورالثقلین (تفسیر) ،ج ، ۵ صص ۳۹۳ـ ۳۹۲؛ به نقل از مجله ی پاسدار اسلام، اسفند ۱۳۸۷ و فروردین ۱۳۸۸، شماره ۳۲۷ و ۳۲۸٫ * ۷ـ آل عمران، ۱۵۹٫

 

تعداد مشاهده : 1,426 بازدید
نويسنده : HamidReza

دری بساز برایم دوباره …

انتشار در: 06 مارس 2015

دری بساز برایم دوباره

سلام، آمده ام تا سفارشی بدهم

دری بساز برایم دوباره؛ ای نجار

دری که کنده نگردد به ضربۀ لگدی

دری مقاوم و محکم ز بهترین الوار

دری که رد نشود یک غلاف از لایش

دری بساز بدون شیار و بی مسمار

برای این که کسی مشت روی در نزند!

بیا سه چار کلون اضافه تر بگذار

دری بساز برایم ز چوب های نسوز

دری که دیرتر آتش بگیرد ای نجار

دری به عرض من و جبرئیل و یک تابوت

دری به طول قد و قامت خم عمار

در انتها، سر هر میخ تیز را کج کن

مهم تر از همه این است! خاطرت بسپار…

وحید قاسمی

 

تعداد مشاهده : 1,407 بازدید
نويسنده : HamidReza

پادشاه عربستان سعودی درگذشت

انتشار در: 24 ژانویه 2015

پادشاه عربستان سعودی درگذشت

download (4)

امام صادق (ع) می فرمایند: هرکس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم (عج) را برای او ضمانت میکنم. وقتیکه عبدالله درگذشت مردم برای حکومت به کسی توافق نمیکنند و فروانروائی های چند ساله پایان یافته و حکومتهای چندماهه و چند روزه فرا میرسد. چندان طول نمیکشد تا حکومت بدست صاحب اصلی اش حضرت حجت برسد. انشاءالله

منابع:

روزگار رهائی ص ۹۱۹

عصر ظهور علی کورانی ص ۲۹۲

مهدی منتظر شیخ جواد خراسانی ص ۱۸۸

بحارالانوار جلد ۵۲ ص ۲۱۰

ترجمه ۱۳بحار علی دوانی ص ۹۸۵

غیبت شیخ طوسی ص ۲۷۱

الامام المهدی ص ۲۳۰

بشاره الاسلام ص ۱۲۲

نوائب الدهور و علائم الظهور جلد ۳ ص ۷

تلویزیون رسمی عربستان سعودی با قطع برنامه‌های خود از مرگ پادشاه عربستان سعودی خبر داد.پادشاه عربستان سعودی درگذشت

به گزارش «تابناک»، دفتر پادشاه عربستان سعودی در بیانیه ای اعلام کرد ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه این کشور در ساعت یک بامداد (به وقت محلی) امروز جمعه درگذشت.

دربار پادشاهی سعودی شاهزاده سلمان را پادشاه جدید و شاهزاده مقرن را ولیعهد اعلام کرده است.

در بیانیه دربار سعودی آمده است: شاهزاده سلمان بن عبدالعزیز آل سعود بر اساس قانون اساسی به عنوان پادشاه عربستان مورد بیعت قرار گرفت و بیعت شهروندان سعودی با ملک سلمان بن عبدالعزیز و شاهزاده مقرن بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد پس از نماز عشا جمعه در کاخ پادشاهی در ریاض برگزار خواهد شد.

در همین حال بی‌بی‌سی اعلام کرد که مقام‌های عربستان سعودی تایید کرده اند که ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه این کشور در سن ۹۰ سالگی درگذشته است.ملک عبدالله در چند هفته اخیر به علت ابتلا به عفونت ریه در بیمارستان بستری بود. او در سال ۲۰۰۵ و پس از مرگ برادرش، ملک فهد، پادشاه عربستان سعودی شد.

«خبرگزاری رویترز» نیز خبر داد ، خبر مرگ  «عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود»  قبلا بارها به صورت شایعه مطرح می شد اما اینبار با اعلام اخبار مرگ وی از تلویزیون دولتی عربستان به شایعات پایان داد.

از زمان بستری شدن ملک عبدالله در بیمارستان، ولیعهد ملک سلمان وظایف او را برعهده گرفته بود. سلمان همزمان با ولیعهدی، از سال ۲۰۱۲ وزیر دفاع این کشور هم بود.

پادشاه جدید عربستان کیست

امیر سلمان بن عبدالعزیز آل سعود ۷۹ ساله که بامداد جمعه در پی درگذشت عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی شد، ضمن داشتن مسند ولیعهدی، از سال ۲۰۱۲ وزیر دفاع این کشور هم بود.پادشاه عربستان سعودی درگذشت

سلمان برادر ناتنی ملک عبدالله و بیست و پنجمین فرزند عبدالعزیز آل سعود بنیانگذار عربستان و برادر تنی ملک فهد(شاه سابق) و نایف و سلطان (دو ولیعهد سابق ملک عبدالله) است. مادر وی ‘حصه بنت احمد السدیری’ است.

امیر سلمان پیش از این ولیعهد سعودی و سه دوره حاکم ریاض بود و تصدی وزارت دفاع عربستان را نیز برعهده داشته است.

وی از مهمترین ارکان خاندان سلطنتی عربستان سعودی به شمار می رود و یکی از افرادی است که به آنها «هفت سدیری» گفته می شود؛ منظور همان فرزندان ذکور ملک عبد العزیز از همسرش ‘حصه’ هستند.

سلمان تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه امرا و شاهزادگان در ریاض سپری کرد. در ۱۶ مارس ۱۹۵۴ هنگامی که به نیابت برادر تنی خود ‘نایف بن عبد العزیز’ به امیری ریاض پایتخت عربستان رسید، وارد دنیای سیاست شد.

سلمان بن عبد العزیز مالک ۱۰ درصد سهام مجموعه سعودی بازاریابی و تحقیقات است که روزنامه فرامنطقه ای ‘الشرق الاوسط’ جزو تملک این مجموعه به شمار می رود.

وی با اینکه سهامی اندکی از این روزنامه را در اختیار دارد، اما از طریق پسرش ‘فیصل’ بر گرایش های فکری و سیاسی این روزنامه حاکم است.

سلمان تاکنون سه بار ازدواج کرده است. نخستین همسر وی ‘سلطانه بنت ترکی بن أحمد السدیری’ بود که فوت کرده و از او دارای ۶ فرزند به نام های امیر فهد، امیر سلطان، امیر أحمد، امیر عبدالعزیز، امیر فیصل و شاهزاده حصه است.

همسر دوم سلمان ‘فهده بنت فلاح بن سلطان’ از خاندان ‘آل حثلین’ است که از او نیز دارای ۶ فرزند به نام های امیر محمد، امیر ترکی، امیر خالد، امیر نایف، امیر بندر و امیر راکان است.

اما همسر سوم سلمان ‘ساره بنت فیصل بن ضیدان أبو اثنین السبیعی’ است که وی را طلاق داده و امیر سعود تنها فرزند وی از این ازدواج است.

امیر سلمان در حالی به مسند پادشاهی عربستان رسیده که با ۷۹ سال سن، دارای مشکلات جسمانی است به طوری که برخی گزارش ها نشان می دهد وی به دلیل بیماری قادر به اداره حکومت نیست.

شاهزاده مقرن بن عبد العزیز کیست

شاهزاده مقرن بن عبد العزیز آل سعود، سی و پنجمین پسر ملک عبد العزیز و کوچک‌ترین آنهاست .پادشاه عربستان سعودی درگذشت

شاهزاده مقرن در سپتامبر سال ۱۹۴۵ متولد شد و تحصیلات اولیه خود را در مرکز نمونه پایتخت آغاز کرد و پس از آن زندگی حرفه‌ای خود را با درجه افسری در نیروی هوایی عربستان شروع کرد تا اینکه در سال ۱۹۸۰ بازنشسته شد.

وی بیشتر عمر خود را صرف کسب تخصص در زمینه پروازهای نظامی کرده و در همین راستا به نیروی هوایی عربستان پیوست و در سال ۱۹۶۸ با درجه کمک خلبانی در رشته خلبانی در انگلیس فارغ التحصیل شد و پس از آن در سال ۱۹۷۴ تحصیلات خود را در دوره‌ ستاد و فرماندهی آمریکا ادامه داد و مدرک دیپلم دریافت کرد و پس از آن نیز به عنوان معاون مدیر عملیات هوایی و رئیس بخش برنامه‌ریزی و عملیات نیروی هوایی عربستان تعیین شد.

شاهزاده مقرن پس از بازنشستگی در سال ۱۹۸۰ به عنوان امیر منطقه حایل برگزیده شد و تا ۲۰۰۰ در این منصب بود و پس از آن نیز به عنوان امیر منطقه مدینه منوره تعیین و تا سال ۲۰۰۵ عهده‌دار این منصب بود و بعد از آن نیز به عنوان رئیس دستگاه اطلاعات عربستان و جانشین شاهزاده «نواف بن عبد العزیز» تعیین شد.

در تاریخ ۱۹ جولای ۲۰۱۲ نیز به عنوان مشاور ملک عبد الله بن عبد العزیز و فرستاده ویژه وی و در اول فوریه ۲۰۱۳ نیز به عنوان معاون دوم نخست وزیر منصوب گشت.

شهرت شاهزاده مقرن به شیفتگی وی به علم نجوم و مشاهدات نجومی، مطالعه اشعار عربی و تحقیقات زراعی و استفاده از تکنولوژی اجرای سیستم دولت الکترونیک مربوط می‌شود و در همین رابطه کتابخانه غنی مشتمل بر بیش از ۱۰ هزار جلد کتاب در اختیار دارد.

شاهزاده مقرن همچنین بارها نقش میانجی در پاکستان را ایفا کرده است.

تعداد مشاهده : 1,718 بازدید
نويسنده : HamidReza

حمایت از اسلام (تصویر)

انتشار در: 20 ژانویه 2015

حمایت از اسلام (تصویر)

 

10899530_439338689577289_82698329_n

تعداد مشاهده : 1,638 بازدید
نويسنده : HamidReza

بر رسول (ص) چه گذشت: یهودیان عهد شکن

انتشار در: 20 ژانویه 2015

بر رسول (ص) چه گذشت: یهودیان عهد شکن

 

ya-muhammad

 

باید دانست که حضرت رسول (ص) به خوبی می دانستند که تا اوضاع داخلی مدینه سر و سامان پیدا نکند و یهودیان با مسلمانان متحد نشوند، هرگز نهال اسلام در این محیط پرورش نخواهد یافت و مسلمانان و یهودیان با هم قراردادی را بستند. اما آنچه در این جا مطرح می شود این است که آیا یهودیان با توجه به سابقه ی تاریخیشان به این معاهده وفادار و متعهد باقی ماندند یا نه؟

تاریخ زندگی یهودیان بر این موضوع تأکید دارد که، یهودیان به هیچ عهدی وفادار باقی نمیمانند. بیوفایی، خیانت، کید و مکر، ویژگیهای ذاتی این قوم می باشد. حتی توراتی که هم اکنون در دستان خود آنان است، بیانگر علاقه و شور و اشتیاق آنان به نقض پیمانها و میثاقهاست. هم چنین قرآن کریم نیز درباره ی یهودیان می فرماید:« پس به سزای پیمان شکنی و انکارشان نسبت به آیات خدا و کشتار ناحقّ انبیا توسط آنان و گفتارشان که دلهای ما در غلاف است [لعنتشان] کردیم؛ بلکه به خاطر کفرشان بر دلهایشان مهر زده و در نتیجه جز شماری اندک [از ایشان] ایمان نمی آورند.»(۱)

البته این این عهدشکنی از زمان پیامبرشان، حضرت موسی(ع) شروع شد و پس از گذر از داوود و سلیمان و عیسی (ع) به آخرین پیامبر، حضرت محمّد (ص) رسید.تورات عهد شکنی یهودیان را اینگونه بیان می کند:

«آنها به مکانهای مرتفع در آمدند، مانند امّتهایی که خداوند آنان را رهبری کرد؛ امّا آنان کارهایی قبیح را برای اذیّت و آزار پروردگار انجام دادند و با وجود نهی پروردگار، بتها را مورد پرستش قرار دادند و پروردگار از طریق انبیا و بندگان صالح خود، حجّت را بر بنیاسرائیل و یهودیان با این سخنان تمام کرد:

دست از دنبال کردن راههای هلاکتبار خود بردارید و به سفارشها و فرایض من، بر اساس شرایعی که پدران شما را به آن سفارش کردم و به دست بندگان خود، یعنی انبیا بر شما فرستادم، وفادار باشید و آن را حفظ نمایید؛ امّا آنها همچون پدران خود، به پروردگار و معبود خود ایمان نیاورده و گردن فرازی کرده و واجبات و فرایض و عهد پروردگار را که با پدران آنها بسته بود و شهادتهایی را که از آنان گرفته بود، انکار کرده و راه باطل را در پیش گرفته و به دنبال امّتهای پیرامون خود که خداوند آنها را از انجام کارهای آنان نهی کرده بود، حرکت کردند و تمامی سفارشهای پروردگار و معبود خود را رها کرده، گوسالهای را به دست خود ساخته و آن را مورد پرستش قرار دادند، به میگساری پرداختند و بر همه لشکریان آسمان سجده کردند.»(۲)
تعجبی ندارد اهالی این قوم که در مقابل خدا و انبیای خودشان ایستادند و عهدشان را شکستند، به تعهد خود در مقابل رسول خدا (ص) نیز پایبند نباشند و زیر قولشان بزنند.
یهودیان نه تنها پیمانشان را نقض کردند، بلکه  بر دشمنی شان نیز افزودند.

پی نوشت:
۱٫    سوره نساء، آیه۱۵۵

۲٫    سفر دوم پادشاهان، ۱۷، ۱۱-۱۶

تعداد مشاهده : 1,378 بازدید
نويسنده : HamidReza

کاروان می رسد از راه‌

انتشار در: 13 دسامبر 2014

کاروان می رسد از راه‌

-8588138773033492598

کاروان می رسد از راه‌، ولی آه

چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب

دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه

زنی مویه کنان ، موی کنان

خسته، پریشان، پریشان و پریشان

شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان

شده مرثیه خوان غم جانان

همان حضرت عطشان

همان کعبه‌ی ایمان

همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار

همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا.

 

کاروان می رسد از راه ، ولی آه

نه صبری نه شکیبی

نه مرهم نه طبیبی

عجب حال غریبی

ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی

ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی

ز داغ غم این دشت بلاپوش

به دلهاست لهیبی

به هر سوی که رفتند

نه قبری نه نشانی

فقط می وزد از تربت محبوب

همان نفحه‌ی سیبی

که کشانده ست دل اهل حرم را.

 

کاروان می رسد از راه

و هرکس به کناری

پر از شیون و زاری

کنار غم یاری

سر قبر و مزاری

یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته

به دنبال مزار پسر فاطمه رفته

یکی با دل مجروح

و با کوهی از اندوه

به دنبال مه علقمه رفته

یکی کرب و بلا پیش نگاهش

سراب است و سراب است

دلش در تب و تاب است

و این خاک پر از خاطره هایی ست

که یک یک همگی عین عذاب است

و این بانوی دلسوخته‌ی خسته رباب است

که با دیده‌ی خونبار و عزاپوش

خدایا به گمانش که گرفته ست

گلش را در آغوش

و با مویه و لالایی خود می رود از هوش:

«گلم تاب ندارد

حرم آب ندارد

علی خواب ندارد»

یکی بی پر و بی بال

دل افسرده و بی حال

که انگار گذشته ست چهل روز

بر او مثل چهل سال

و بوده ست پناه همه اطفال

پس از این همه غربت

رسیده ست به گودال

همان جا که عزیزش

همان جا که امیدش

همان جا که جوانان رشیدش

همان جا که شهیدش

در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر

در آن غربت دلگیر

شده مصحف پرپر

و رفته ست سرش بر سر نیزه

و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا

رها مانده خدایا.

 

چهل روز شکستن

چهل روز بریدن

چهل روز پی ناقه دویدن

چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن

چه بگویم؟

چهل روز اسارت

چهل روز جسارت

چهل روز غم و غربت و غارت

چهل روز پریشانی و حسرت

چهل روز مصیبت

چه بگویم؟

چهل روز نه صبری نه قراری

نه یک محرم و یاری

ز دیاری به دیاری

عجب ناقه سواری

فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب

چه بگویم؟

چهل روز تب و شیون و ناله

ز خاکستر و دشنام

ز هر بام حواله

و از شدت اندوه

و با خاطر مجروح

جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه

همان آینه‌ی فاطمه

جا ماند سه ساله

چه بگویم؟

چهل روز فقط شیون و داغ و

غم و درد فراق و

فراق و … فراق و …

چه بگویم؟

بگویم، کدامین گله ها را؟

غم فاصله ها را؟

تب آبله ها را؟

و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟

و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟

و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟

 

چهل روز صبوری و صبوری

غم و ماتم دوری و صبوری

و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری

نه سلامی نه درودی

کبودی و کبودی

عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی

به آن شهر پر از کینه و ماتم

چه ورودی و کبودی

در آن بارش خونرنگ

سر نیزه تو بودی و کبودی

گذر از وسط کوچه‌ی سنگی یهودی و کبودی

و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه

چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی

عجب اوج و فرودی و کبودی

خدایا چه کند زینب کبری!

یوسف رحیمی

تعداد مشاهده : 1,351 بازدید
نويسنده : HamidReza

باز باران با ترانه

انتشار در: 21 نوامبر 2014

باز باران با ترانه

141414

 

می خورد بر بام خانه

یادم آید کربلا را

دشت پر شور و نوا را

گردش یک روز غمگین

گرم و خونین

لرزش طفلان نالان

زیر تیغ و نیزه ها را

*

باز باران با صدای گریه های کودکانه

از فراز گونه های زرد و عطشان

با گهرهای فراوان

می چکد از چشم طفلان پریشان

پشت نخلستان نشسته

رود پر پیچ و خمی در حسرت لب‌های ساقی

چشم در چشمان هم آرام و سنگین

می چکد آهسته از چشمان سقا

بر لب این رود پیچان

باز باران

*

باز باران با ترانه

آید از چشمان مردی خسته جان

هیهات بر لب

از عطش در تاب و در تب

نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب

شش ماهه طفلی

رو به پایان

مرد محزون

دست پر خون می فشاند

از گلوی نازک شش ماهه

بر لب های خشک آسمان با چشم گریان

باز باران

*

باز هم اینجا عطش

آتش شراره جسمها

افتاده بی سر پاره پاره

می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره

شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان

وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان

دستها آماده شلاق و سیلی

چهره ها از بارش شلاق‌ها گردیده نیلی

دراین صحرای سوزان

می دود طفلی سه ساله

پر زناله

پای خسته

دلشکسته

روبرو بر نیزه ها خورشید تابان

می چکد از نوک سرخ نیزه ها

بر خاک سوزان

باز باران باز باران

*

قطره قطره می چکد از چوب محمل

خاک‌های چادر زینب به آرامی شود گل

می رود این کاروان منزل به منزل

می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران

آری آری

باز سنگ و باز باران

آری آری

تا نگیرد شعله ها در دل زبانه

تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه

تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی

بر فراز خیمه برگونه ها

بر مشک ساقی

کاش می بارید باران.

علی اصغر کوهکن

تعداد مشاهده : 1,510 بازدید
نويسنده : HamidReza

کوفه، شهری آخرالزمانی (۱)

انتشار در: 08 اکتبر 2014

کوفه، شهری آخرالزمانی (۱)

 

۱ـ کوفه و پیرامون آنمولای متقیان، امیرمؤمنان (علیه السلام) در مورد «ظَهرِ کوفه» که همان «نجف اشرف» است، فرمودند:«یَحْشُرِ مِنْ ظَهَرَ الکُوْفَهُ سَبْعَونَ اَلْفاً عَلی غَرَّهُ الشَّمْسُ، یَدْخُلُونَ الجَنَّهُ بَغَیْرٍ حِسابٍ؛ (۱)از ظاهر کوفه ۷۰ هزار نفر همانند قرص خورشید در نخستین لحظات طلوع آن برانگیخته می شوند که بدون حساب وارد بهشت شوند.»و در همین باره خطاب به شهر کوفه فرمودند:«مَا أحْسَنَ ظَهْرَکِ و أطْیَبَ قَعْرَکِ اللهمَّ اجْعَلْ قَبْرِی بِها؛ (۲)ای کوفه، چه پشت خوب (نجف) وه چه اندورن خوبی داری، بار خدایا قبر مرا در آن قرار ده.» برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از ده ها حدیث مربوط به قبر مطهر مولای متقیان (علیه السلام) به یک حدیث بسنده می کنیم:امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«بِظَهْرِ الکُوفَهِ قَبْرٌ لَا یَلُوذُ بِهِ ذُو عَاهَهٍ إلَّا شَفَاهُ الله؛ (۳)در پشت کوفه قبری هست که هیچ صاحب مرضی به آن پناه نمی برد؛ جز اینکه خداوند او را شفا می دهد.»معجزات و کرامات باهره ای که در «حرم مولای متّقیان (علیه السلام)» مشاهده گردیده، بیرون از شمار است، فقط اشاره می کنیم که ابن بطوطه در این باره می نویسد:از این روضه کرامت ها ظاهر می شود که منشاء عقیده ی مردم بر اینکه قبر علی (علیه السلام) آنجاست، همان کرامت ها می باشد، در شب بیست و هفت ماه رجب که آن را «لیله المحیا» می نامند، عراقیان، خراسانیان، فارسیان و رومیان، سی، چهل تن، بعد از نماز عشاء در آنجا گرد می آیند و بیماران افلیج و زمین گیر را کنار ضریح مقدس می گذارند و خود به نماز و ذکر و قرآن می پردازند. چون پاسی از شب گذشت، همه ی مریض ها که شفا یافته و سالم شده اند، برخاسته ذکر لااله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله می گویند و این حکایت در میان آنان به حدّ افاضه رسیده، گرچه من خود آن شب را درک نکردم، داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنیدم. (۴)از دیگر ویژگی های «نجف اشرف» این است که حضرت نوح (علیه السلام)، داخل ضریح مقدس امیرمؤمنان (علیه السلام) مدفون می باشند. (۵در عظمت این مکان مقدّس همین بس که مولای متقیان (علیه السلام) فرمودند:«اَوَّلُ بُقْعَهٍ عَبْداللهُ عَلَیْها ظَهْرَ الکُوفَهِ، لَمّا اَمْرَاللهُ المَلائِکَهِ اِنْ یَسْجِدُ لآدَم، سَجِدُوا عَلی ظَهِر الکُوفَه؛ (۶)نخستین نقطه ای که بر آن عبادت شده، پشت کوفه است، هنگامی که خداوند به ملائکه دستور داد که در برابر حضرت آدم (علیه السلام) سجده کنند، بر پشت کوفه سجده کردند.»امام صادق (علیه السلام) در پشت «کوفه» در سه جا از مرکب خود پیاده شد و در هر یک، دو رکعت نماز گزارد. ابوالفرج سِنْدی که در محضر امام (علیه السلام) بود، عرضه داشت: این سه مورد که نماز گزاردید، کجا می باشند؟فرمودند:«نخستین محل، محل قبر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و محلّ دوم محلّ دفن سر مبارک حضرت امام حسین (علیه السلام) بود و محلّ سوم منبر حضرت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است.» (۷)امام باقر (علیه السلام) در ضمن یک حدیث طولانی که در مورد کیفیت بنای «کعبه ی معظّمه» توسط حضرت آدم (علیه السلام) به تفصیل سخن گفته، در مورد ارکان چهارگانه ی آن فرمودند:«فَرَفَعَ قَواعِدَ البَیْتِ الحَرامِ بِحَجَرٍ مِنَ الصَّفا و حَجَرٍ مِنَ المَرْوَهِ و حَجَرٍ مِنْ طُورِ سَیْنَاءَ وَ حَجَرٍ مِنْ جَبَلِ السَّلامِ و هُوَ ظَهْرُ الکَوفَه؛ (۸)عمودهای بیت را با سنگی از صفا و سنگی از مروه و سنگی از طور سینا و سنگی از «کوه السّلام» که پشت کوفه است، ساخت و بالا برد.»و در «حدیث معراج» آمده است، زمانی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به «دارالسّلام» در پشت «کوفه» رسیدند، جبرئیل عرضه داشت که اینجا مسجد پدرت، آدم و عبادتگاه پیامبران است، فرود آی و در اینجا نماز بگزار، پس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از بُراق پیاده شده نماز گزارده، آنگاه به سوی «بیت المقدّس» عزیمت نمود. (۹)سرزمین «نجف اشرف» به قدری شرافت دارد که سنگ ریزه های آن نگین افتخار عبادت کنندگان است.امام صادق (علیه السلام) به هنگام شمارش انگشتری هایی که بسیار فضیلت دارد، از دُرّ نجف یاد کرده و فرمودند:«وَ مَا یُظْهِرُهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ و بِالذَّکَوَاتِ البِیضِ بِالغَرِیَّین؛ (۱۰)و آنچه خداوند پدیدار می سازد، در تپّه های سفید غَریّین.»و در آنچه به تفصیل از پاداش آن بحث کرده، فرمودند: «خداوند از روی رحمت گسترده اش به شیعیان، دُرّ نجف را به قدری فراوان کرده که به رایگان به دست همگان برسد.»۲ـ سیمای کوفه در آیینه ی روایاتدر کلمات ارزشمند و نورانی ائمه ی اطهار (علیهم السلام) احادیث فراوانی در فضیلت «کوفه» آمده است که به شماری از آنها اشاره می کنیم:از امام باقر (علیه السلام) پرسیدند: پس از «مکّه» و «مدینه» کدامین بقعه، افضل است؟فرمودند: کوفه، سپس فرمودند:«کوفه پاک و پاکیزه است، قبو مطهّر پیامبران مُرسل و غیر مُرسل و اوصیای راستین در آنجاست.» (۱۱)امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمودند:«الکُوفَهُ حَرَمُ اللهِ و حَرَمُ رَسولِهِ و حَرَمُ أمِیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام) الصَّلاهُ فیها بِألْفِ صَلَاهٍ وَ الدِّرْهَمُ فیهَا بِألْفِ دِرْهَم؛ (۱۲)کوفه حرم خدا، حرم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) می باشد. یک نماز در آن معادل یک هزار نماز و یک درهم در آن معادل یک هزار درهم است.»رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:«الکُوفَهُ جُمْجُمَهُ العَرَبِ و رُمْحُ اللهِ تَبارَکَ و تَعالَی و کَنْزُ الإیمان؛ (۱۳)کوفه مغز عرب، نیزه ی خداوند منّان و گنجینه ی ایمان است»حضرت سلمان هنگامی که از سرزمین کوفه عبور می کرد، فرمود:اینجا قبّه الاسلام است. (۱۴)این تعبیر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد «مسجد کوفه» روایت شده است. (۱۵)مسعودی در علّت نام گذاری کوفه به «قبّه الاسلام» از امام (علیه السلام) روایت می کند که حضرت نوح (علیه السلام) در وسط «مسجد کوفه» گنبدی زد، اهل و عیال و مؤمنان را آنجا اسکان داد تا شهرها تأسیس گردید و فرزندانش در شهرها اقامت گزیدند، پس «کوفه»، قبّه الاسلام نامیده شد. (۱۶)امیرمؤمنان (علیه السلام) در فضیلت کوفه فرمودند:«الکُوفَهُ کَنْزُه الایمانِ و جُمْجُمَهُ الاسلامِ و سَیْفُ اللهِ و رَمْحِه، یَضَعَهُ حَیْثُ یَشاءُ؛ (۱۷)کوفه گنجینه ی ایمان، سر اسلام، شمشیر و نیزه ی خداوند منّان است، که هر کجا بخواهد آن را به کار بگیرد.»از ابن عبّاس روایت شده که گفت:کوفه خیمه ی اسلام است. (۱۸)امام صادق (علیه السلام) به کسی که می خواست «مکّه» یا «مدینه» را به عنوان اقامتگاه خود انتخاب کند، فرمودند:«عَلَیْکَ بِالعَراقِ الکُوفَهِ فَإنَّ البَرَکَهَ مِنْها عَلَی اثْنَیْ عَشَرَ مِیلاً هَکَذَا و هَکَذا…؛ (۱۹)بر تو باد «عراق»، در کوفه سکونت کن که برکت در دوازده مایلی آن می باشد، این گونه. یعنی؛ از هر چهار طرف.»امام صادق (علیه السلام) در همین باره فرمودند:«الکُوفَهُ رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الجَنَّه؛ (۲۰)کوفه، باغی از باغ های بهشت است»از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند: «طِینَهَ شِیعَتِنَا مِنَ الکُوفه؛ (۲۱)گِل شیعیان ما از کوفه است.»در احادیث طینت آمده است:«طِینُ الأرْضِ مَکَّهُ و المَدینَهُ و الکُوفَهُ و بَیْتُ المَقْدِسِ و الحَیْر؛ (۲۲)گِل زمین از «مکّه»، «مدینه»، «کوفه»، «بیت المقدس» و «حائر» (حرم امام حسین (علیه السلام)) می باشد.»امیرمؤمنان (علیه السلام) در مدح کوفه فرمودند:«وَیْحَک یا کُوفَه، مَا أطْیَبَکَ وَ أطْیَبَ رِیحَک!؛ (۲۳)ای کوفه! تو را چه می شود که این قدر پاکیزه ای و بویت این قدر پاکیزه است؟»امیرمؤمنان (علیه السلام) در این باره به نظم فرمودند:یا حبّذا السیر بأرض الکوفهأرضٌ سواءٌ سهله معروفه (۲۴)وه چه زیباست گشت و گذار در سرزمین کوفه،سرزمین هموار خوش منظر خوش بو.»امام صادق (علیه السلام) در مدح کوفه فرمودند:«إنَّ اللهَ اختَارَ مِنْ جَمیع البِلادِ کُوفَهَ و قُمَّ و تَفْلیس؛ (۲۵)خدا از همه ی بلاد، کوفه و «قم» و «تفلیس» را برگزیده است.»امام حسن عسکری (علیه السلام) در این باره فرمودند:«لَمَوْضِعُ الرَّجُلِ فی الکُوفَهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنْ دارٍ فی المَدینَه؛ (۲۶)جای پایی در کوفه برای من، از خانه ای در مدینه محبوب تر است.»امام صادق (علیه السلام) در ضمن حدیثی فرمودند:«إنَّ اللهَ احْتَجَّ بِالکُوفَهِ عَلَی سائِرِ البِلادِ و بِالمُؤمِنِینَ مِنْ أهلِها عَلَی غَیْرِهم؛ (۲۷)خداوند با «کوفه» بر دیگر شهرها احتجاج نمود و با مؤمنان از اهل آن بر دیگران.»و در حدیث دیگری فرمودند:«مَن کانَتْ لَهُ دارٌ بِالکُوفَهِ فَلْیَتَمَسَّکْ بِها؛ (۲۸)هر کس در کوفه خانه ای داشته باشد، حتماً آن را نگه بدارد.»امیرمؤمنان (علیه السلام) در مورد دفع بلاها از کوفه فرمودند:«یُدْفَعُ عَنْهَا البَلاءُ کَمَا یُدْفَعُ عَنْ أخبِیَهِ النَّبِیِّ؛ (۲۹)بلا از کوفه دفع می شود، آن گونه که از خیمه های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفع می گردد.»امام صادق (علیه السلام) در همین باره فرمودند:«إذَا عَمَّتِ البَلایَا فَالأمْنُ فِی کُوفَهَ و نَوَاحِیهَا؛ (۳۰)هنگامی که بلاها همگانی شود، امنیت در کوفه و اطراف آن است.»در حدیث دیگر از حوادث جانکاه و بلاهای خانمان سوز گفت و گو فرمودند، از ایشان سؤال شد: در چنین شرایطی به کجا فرار کنیم؟ فرمودند:«إلَی الکُوفَهِ وَ حَوَالَیْها؛ (۳۱) به سوی کوفه و اطراف آن.»رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک حدیث طولانی خطاب به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند:«خداوند ولایت تو را به آسمان ها عرضه نمود، آسمان هفتم سبقت جست: پس آن را با عرش زینت بخشید، سپس… آنگاه کوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید.» (۳۲)امیرمؤمنان (علیه السلام) در مورد پیوند ناگسستنی خود با کوفه فرمودند:«هَذِهِ مَدینَتُنَا و مَحَلُّنَا و مَقَرٌّ شِیعَتِنَا؛ (۳۳)اینجا شهر ما، جایگاه ما و اقامتگاه شیعیان ماست.»امام صادق (علیه السلام) در همین باره فرمودند:«تُرْبَهٌ تُحِبُّنَا و نُحِبُّها؛ (۳۴)خاک «کوفه» ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست می داریم.»و در حدیث دیگری فرمودند:«برای خدا حرمی است و آن «مکّه» است، برای پیامبر خدا، حرمی است و آن «مدینه» است، برای امیرمؤمنان، حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم می باشد.» (۳۵)و در حدیث دیگری با توضیح بیشتری فرمودند:«وَ الکُوفَهُ حَرَمُ عَلَیَّ بْنِ اَبی طالب (علیه السلام). إنَّ عَلیاً (علیه السلام) حَرَمَ مِنْ الکُوفَهِ ما حَرَّمَ اِبراهِیمَ مِنْ مَکَّهِ، و ما حَرَمَ محمدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) مِنْ المَدینَهِ؛ (۳۶)کوفه، حرم علیّ بن ابی طالب است، حضرت علی (علیه السلام) از کوفه حرام کرده آنچه را که حضرت ابراهیم از مکّه و محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) از مدینه حرام کرده اند.»مولای متّقیان (علیه السلام)، خود در این باره فرمودند:«مَکَّهُ حَرَمُ اللهِ و المَدینَهُ حَرَمُ رَسولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و الکُوفَهُ حَرَمِی لا یُریدُهَا جَبَّارٌ بِحادِثَهٍ إلَّا قَصَمَهُ الله؛ (۳۷)مکّه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و کوفه حرم من است، هیچ ستمگری درصدد ایجاد حادثه در آن بر نمی آید، جز اینکه خداوند ریشه کنش می کند.»امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمودند:«اللهمَّ ارْمِ مَنْ رَمَاهَا و عَادِ مَنْ عَادَاهَا؛ (۳۸)بار خدایا! هر کس «کوفه» را بزند، او را بزن و هر کس آن را دشمن بدارد، او را دشمن بدار.»۱ـ۲٫ سیمای کوفه در احادیث ملاحمدر پیش گویی های پیشوایان معصوم (علیه السلام)، احادیث فراوانی درباره ی «کوفه» به ویژه در هنگامه ی خروج سفیانی آمده است که به صورت فشرده به برخی از آنها اشاره می کنیم۱٫ «در سال فتح، آب فرات سر ریز می کند و در کوچه های کوفه روان می شود.» (۳۹)۲٫ «هنگامی که شکافی در فرات پدید آید و آب فرات به کوچه های کوفه برسد، شیعیان باید آماده ی [ظهور] باشند.» (۴۰)۳٫ «شب ها و روزها سپری نمی شود تا اینکه در اینجا، رودخانه ای حفر می شود که در آن آب و کشتی به جریان می افتد.» (۴۱)۴٫ «کوفه از ویرانی در امنیّت است تا آنکه «مصر» ویران شود و جنگ نخواهد بود تا کوفه خراب و ویران شود.» (۴۲)۵٫ «حکومت اینان به پایان نمی رسد تا اینکه مردم را در روز جمعه در شهر کوفه از دم تیغ بیداد خود هلاک سازند و گوییا هم اکنون می بینم سرهایی را که از بدن جدا کرده و در میان مسجد و بازار صابون فروش ها بر زمین انداخته اند.» (۴۳)۶٫ «فرزندان فلانی در مسجد شما در روزی جنگی خواهند داشت که در آن چهار هزار نفر از باب الفیل با اصحاب الصابون کشته می شوند.» (۴۴)۷٫ «هنگامی که دیوار «مسجد کوفه»، دیوار پشتی آنکه به خانه ی عبدالله بن مسعود می رسد، ویران شود. در آن هنگام حکومت بنی فلان نابود می شود و ویران کننده ی آن، آن را بازسازی نمی کند.» (۴۵)۸٫ «ای جابر! کجا این امر واقع شود با اینکه هنوز میان «حیره» (نام جایی در حدود نجف) و «کوفه» اجساد کشتگان انباشته نشده؟!.» (۴۶)۹٫ «هنگامی که در حجازتان آتش پدید آمد و آب در نجفتان روان گردید، ظهور قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) خود را امیدوار باشید.» (۴۷)۱۰٫ «هنگامی که سیل و باران نجف شما را پُر کند و آتش در حجاز پدیدار شود». (۴۸)۲ـ۲٫ سیمای اهل کوفه در آیینه ی روایاتبا توجه به اینکه اهالی کوفه همواره پشتیبان اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) بوده اند، نکوهش های فراوانی در مورد آنها از سوی دشمنان به عمل آمده است، بنابراین احادیث مربوط به کوفه و «ظهر کوفه» را با روایاتی پیرامون «اهل کوفه» پی می گیریم:امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمودند:«إنَّ وَلایَتَنَا عُرِضَتْ عَلَی أهْلِ الأمصَارِ فَلَمْ یَقْبَلْهَا قَبولَ أهْلِ الکُوفَهِ بِشَیء؛ (۴۹)ولایت ما به اهل شهرها عرضه شد، اهالی هیچ شهری همانند اهل کوفه آن را نپذیرفتند.»امام رضا (علیه السلام) در مورد اهل کوفه فرمودند:«یا أهْلَ الکُوفَه، قَدْ أعطیتُم خَیراً کثیراً، و إنَّکُم لِمِمَّنْ امتَحَنَ اللهُ قَلْبَه؛ (۵۰)ای اهل کوفه به شما خیرهای فراوان عطا شده، شما از کسانی هستید که خداوند دل هایشان را آزموده است.»امام حسین (علیه السلام) خطاب به اهل «کوفه»، در ایّام «جنگ صفّین» فرمودند:«یَا أهْلَ الکُوفَه، أنْتُم الأحِبَّه الکُرَمَاء، و الشَّعارُ دونَ الدِّثار؛ (۵۱)ای اهل کوفه، شما دوستان گرانمایه، بسیار صمیمی و خصوصی، نه ظاهری و بیگانه می باشید.»امام سجّاد (علیه السلام) در همین باره فرمودند«مَرْحَباً بِکُمْ یا أهْلَ الکُوفَهِ و أهْلاً أنْتُمُ الشِّعارُ دونَ الدِّثار؛ (۵۲)ای اهل کوفه خوش آمدید، شما نزدیک ترین اشخاصید و از خواص»امام صادق (علیه السلام) هم در این باره فرمودند:«أهلُ خُراسانَ أعلامُنَا و أهلُ قُمَّ أنْصَارُنا و أهْلُ کُوفَهَ أوْتَادُنا و أهلُ هَذَا السَّوادِ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُم؛ (۵۳)اهل «خراسان»، بزرگان ما، اهل «قم» یاران ما و اهل کوفه، یاوران استوار ما هستند و اهل این سرزمین (عراق) از ما هستند و ما از آنان هستیم.»مولای متّقیان (علیه السلام) در نامه ای که به اهل «کوفه» نوشته اند، چنین می نویسند:«مِنْ عَبْدِاللهِ عَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنِینَ إلَی أهْلِ الکُوفَهِ جَبْهَهِ الأنصَارِ و سَنَامِ العَرَب؛ (۵۴)از بنده ی خدا، علی، امیرمؤمنان، به سوی اهل کوفه، پیشتاز یاران و قلّه ی [شرف] عرب.»۳ـ کوفه در هنگامه ی ظهوردر شب ۲۳ ماه رمضان که مصادف با شب آدینه است، پیک وحی، حضرت جبرئیل امین، بین زمین و آسمان، فرمان ظهور آن واپسین امام نور را با نام و نام پدرش (امام حسن عسکری (علیه السلام)) به جهانیان اعلام می دارد.این آوای روح بخش در سرتاسر گیتی از شرق و غرب عالم به گوش همه ی انسان ها می رسد.هیچ خفته ای نمی ماند، جز اینکه بیدار می شود، هیچ نشسته ای نمی ماند، جز اینکه برمی خیزد و هیچ ایستاده ای نمی ماند، جز اینکه به حرکت درمی آید. (۵۵)جالب است که این بانگ آسمانی را هر کسی به زبان مادری خود می شنود. (۵۶) نخستین نغمه ای که گوش جان را نوازش می دهد، این نغمه است که توسط یوسف زهرا (علیه السلام) در سرتاسر جهان شنیده می شود:«بَقِیَّهُ اللهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إن کَنتُم مُّؤمِنِینَ؛ (۵۷)بقیه الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید.»آنگاه آن آخرین بازمانده از حجّت های پروردگار، در حالی که بر «خانه ی خدا» تکیه نموده، خطاب به همه ی انسان ها می فرمایند:«أنَا بَقِیَّهُ اللهِ فی أرْضِهِ و خَلِیفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ؛ (۵۸اینک بقیه الله، خلیفه الله و حجّت خدا بر شما منم.»آنگاه ۳۱۳ تن اصحاب خاصّ حضرت بقیّه الله (علیه السلام) که فرماندهان لشکری و کشوری آن حضرت هستند، در خدمت آن حضرت گرد می آیند. در دست هر یک از آنها شمشیری است که نام، نام پدر، سیرت، حسب و نسب صاحبش بر آن نوشته شده است. (۵۹)نخست جبرئیل امین، دست آن حضرت را به عنوان «بیعت» می فشارد، آنگاه اصحاب خاص، که ۳۱۳ تن به تعداد اصحاب بدر هستند، با آن حضرت بیعت می کنند. (۶۰یک بار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین انداز می شود که: «البیعه الله» (۶۱)امام (علیه السلام) سه روز در «مکّه» اقامت می کند و از مردم بیعت می گیرد و در روز چهارم به پرده ی «کعبه» آویخته، از خداوند منّان طلب یاری نموده، به سوی «مدینه ی منوّره» حرکت می کند. (۶۲)حضرت (علیه السلام) با ده هزار لشکر مجهز و منظم وارد مدینه شده، اصلاحات خود را آغاز می نماید و مردم ستم دیده و رنج کشیده ی جهان که در زیر فشار جنگ، ستم، تحقیر و تبعیض به ستوه آمده اند، با دمیدن فجر امید و دیدن روزنه ی رهایی، سیل آسا به سوی آن مصلح غیبی می شتابند و دست بیعت به دست با کفایت ید اللّهی اش می دهند.اگرچه آن مصلح آسمانی از سلاح های کشتار جمعی استفاده نمی کند؛ ولی با رعبی که خداوند از او بر دل جهانیان می اندازد، بر همه ی قدرت های اهریمنی جهان فائق آمده، فتنه ها و شورش ها را از ریشه و بن برانداخته، پرچم همیشه پیروز را برافراشته، به سوی مرکز حکومت حقّه، قبّه الاسلام، «کوفه» حرکت می کند.ابزار و ادوات جنگی آن امام نور در هنگامه ی ظهور سه سپاه نیرومند است:۱٫ فرشته هایی که روز بدر به یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شتافتند؛ (۶۳)۲٫ انصار با ایمان و یاران با اخلاصی که با عزمی آهنین و اراده ای فولادین از آن حضرت حمایت می کنند؛ (۶۴)۳٫ رعبی که خداوند از آن حضرت بر دل دشمنان می اندازد، این رعب مسافت یک ماه را از جلو، راست و چپ فرا می گیرد. (۶۵)۱ـ۳٫ سیمای کوفه در هنگامه ی خروج سفیانی۱٫ «سپاه سفیانی وارد کوفه می شوند و احدی را فروگذار نمی شود، جز اینکه به قتل می رسانند.» (۶۶)۲٫ «بعد از آن سفیانی هفتاد هزار لشکر به «کوفه» می فرستد. آنها مردم کوفه را یا می کشند یا دار می زنند یا اسیر می گیرند.» (۶۷)۳٫ «همچنین سفیانی صد و سی هزار نفر لشکر را به کوفه اعزام می دارد و در «روحاء» و «فاروق» فرود می آیند، در آنجا سی هزار نفر آنها حرکت نموده و در کوفه در محل قبر حضرت هود (علیه السلام)، واقع در «نخلیه» فرود می آیند و در روز عید قربان بر مردم حمله می آورند.» (۶۸)۴٫ «سفیانی و پیروانش خروج می کنند و قصدی جز کشتن و آزار اولاد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شیعیان آنها ندارند. او یک لشکر به کوفه می فرستد و جمعی از شیعیان آنجا را می کشد و گروهی را به دار می زند.» (۶۹)۵٫ «آنگاه سفیانی به سوی کوفه رهسپار شده، یاوران آل محمد را می کشد.» (۷۰)۷٫ «آه، آه، وای بر این کوفه ی شما از آنچه از سفیانی بر آن می رسد.» (۷۱)۸٫ «پرچم های سیاه از خراسان آمده، در کوفه فرود می آیند، وقتی مهدی آشکار شد آنها را طلبیده، با وی بیعت می کنند.» (۷۲)۹٫ «بیرون آمدن آن سه نفر: سفیانی و خراسانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز است و پرچمی در میان پرچم های ایشان به هدایت نزدیک تر از پرچم یمانی نیست؛ زیرا او است که مردم را به حق دعوت کند.» (۷۳)۱۰٫ «آنگاه که خراسانی و سفیانی یکی از مشرق و دیگری از مغرب مانند اسبانی که مسابقه می دهند، یکی از این طرف و دیگری از آن طرف سعی می کنند زودتر وارد کوفه شوند!.» (۷۴)۲ـ۳٫ سیمای کوفه در آستانه ی ظهورروز ۱۲ رجب سال ۳۶ ه‍.ق. امیرالمؤمنان (علیه السلام) وارد «کوفه» شده، آنجا را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید و به زودی فرزند برومندش حضرت بقیّه الله (علیه السلام) به فرمان حق ظاهر شده، با اصحاب، فرشتگان و مؤمنان از «مکّه ی مکرّمه» حرکت نموده، کوفه را به عنوان پایتخت حکومت جهانی خود انتخاب می کند، همه ی مؤمنان از اقطار و اکناف جهان در آنجا گرد می آیند و آنجا به مدت ۳۰۹ سال پایتخت دولت مهدوی (علیه السلام)، سپس پایتخت دولت خاندان عصمت و طهارت (علیه السلام) در دوران رجعت می شود.روایات فراوانی در قداست و فضیلت کوفه وارد شده که با برخی از آنها در اینجا آشنا می شویم.نکات فراوانی درباره ی سیمای کوفه و جهان در آستانه ی ظهور آن امام نور بیان گردیده که در اینجا به شماری از احادیث ناگفته اشاره می کنیم، به این امید که بر شور، شعف و شوق انتظارمان افزوده گردد:امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«قائم (علیه السلام) با کمتر از یک «فئه» (۷۵) خروج نمی کند و شمار یک فئه کمتر از ده هزار نفر نمی شود.» (۷۶)و در حدیث دیگری فرمودند:«اصحاب طالوت به وسیله ی رودخانه ای آزمایش شدند… اصحاب قائم (علیه السلام) نیز چنین آزمونی را در پیش دارند.» (۷۷)رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرمودند:«همانا «مهدی» از فرزندان من، هنگام خروجش از مکّه به کوفه، مانند موسی (علیه السلام) عمل می کند.» (۷۸)امام باقر (علیه السلام) فرمودند:«هنگامی که قائم (علیه السلام) در «مکّه» قیام می کند و به سوی «کوفه» عزیمت می کند، منادی اش ندا می دهد: هرگز احدی از شما خوردنی یا نوشیدنی با خود برندارد. (۷۹)ایشان همان سنگ حضرت موسی (علیه السلام) را که بار یک شتر است، با خود برمی دارند، در هر منزلی که فرود می آیند، چشمه ای از آن جریان پیدا می کند، هر کس گرسنه باشد، سیر می شود و هر کس تشنه باشد، سیراب می گردد. این تنها زاد و توشه ی آنهاست تا هنگامی که در پشت کوفه فرود آیند.» آنگاه در حدیث دیگری محلّ فرود و کیفیت فرود آن حضرت را چنین فرمودند:«او در هنگامه ی ظهور، در گنبدهایی از نور در پشت کوفه در «فاروق» فرود می آید.» (۸۰) و (۸۱)و در حدیث دیگری تعداد آن خیمه ها را هفت خیمه برشمرده و فرمودند:«او هنگامی که در پشت کوفه فرود می آید، در هفت گنبد از نور فرود می آید و کسی نمی داند او در کدام است.» (۸۲)و در حدیث دیگری فرمودند:«گویی قائم اهل بیتم را می بینم که از نجف شما بالا رفته و هنگامی که بالای نجف شما رود، پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می گستراند و می افرازد. هنگامی که آن را بر افرازد، فرشته های بدر بر او فرود آیند.» (۸۳)امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمودند:«گویی قائم را در پشت نجف می بینم، زره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را پوشیده، سپس پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می گستراند و آن غالب است. آن را بر هر چیز که پایین می آورد، نابودش می سازد.» (۸۴)در این حدیث که بسیار طولانی است و فقط فرازهایی از آن در اینجا آورده شد، به روشنی بیان شده که آن امام نور، وسیله ی غلبه بر همه ی ابزار و ادوات جنگی را دارد، او هرگز از وسایل کشتار جمعی استفاده نمی کند؛ ولی همه ی وسایل کشتار جمعی را از کار می اندازد.امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمودند:«گویا حضرت قائم (علیه السلام) را می نگرم که از مکّه به همراهی پنج هزار فرشته، در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ و مؤمنان پیش رویش هستند، به نجف کوفه آمده و لشکر به شهرها می فرستد.» (۸۵)از این حدیث شریف نیز استفاده می شود که «کوفه» پایتخت حکومتی، مقرّ فرماندهی و ستاد نظامی آن حضرت است که با آن شکوه بی نظیر در طول قرون و اعصار، از «مکّه ی مکرّمه» به سوی کوفه تشریف فرما شده، سپاهیانش را از آنجا به همه ی اقطار و اکناف جهان گسیل می دارد.امام صادق (علیه السلام) صحنه ی دیگری را این گونه ترسیم فرمودند:«گویا قائم را می بینم که روی منبر کوفه نشسته و یارانش که به تعداد سربازان جنگ بدر، سیصد و سیزده مردند، دور او را گرفته اند و آنها پرچم داران او و حکمران های الهی در زمین بر بندگان او می باشند.» (۸۶)این حدیث شریف صریح است در اینکه سیصد و سیزده تن یاران خاصّ حضرت، فرماندهان کشوری و لشکری هستند و اصحاب حضرت به اینها اختصاص ندارد؛ چنان که در حدیث اوّل همین بخش از امام صادق (علیه السلام) نقل کردیم که حدّاقل اصحاب به هنگام عزیمت از مکّه ی معظّمه ده هزار نفر می باشند.امام عسکری (علیه السلام) در ضمن حدیثی در این باره فرمودند:«سپس او خروج می کند. گویی پرچم های سفید را می بینم که بالای سر او در نجف کوفه به اهتزاز درمی آید.» (۸۷)امام باقر (علیه السلام) صحنه ی دیگری را این گونه ترسیم فرمودند:«هنگامی که قائم ظهور کند و وارد «کوفه» شود، خداوند بلند مرتبه از پشت کوفه هفتاد هزار صدّیق (بسیار راستگو) را می فرستد و برمی انگیزاند.» (۸۸)این حدیث از احادیث رجعت است و این هفتاد هزار نفر از افراد با ایمانی هستند که در «وادی السّلام» یا پیرامون «حرم مولای متّقیان (علیه السلام)» آرمیده اند و به هنگام ظهور حضرت بقیّه الله، ارواحنا فداه رجعت می کنند.و در حدیث دیگری احتشام و شکوه بی نظیر یاران را این گونه به تصویر می کشد:«گویا یاران قائم (علیه السلام) را می بینم که به سراسر زمین از مشرق تا مغرب احاطه کرده اند و همه چیز در فرمان آنهاست و درندگان زمین و شکاری آسمان خشنودی آنها را در هر باره می جویند.» (۸۹)
در این حدیث، بُعد دیگری از ابعاد عظمت و شرف یاران حضرت آشکار می شود.
امام صادق (علیه السلام) در مقام بیان هویّت اصحاب خاصّ حضرت صاحب الزّمان (علیه السلام) فرمودند«چهارده تن از آنها اهل کوفه هستند.» (۹۰در حدیث دیگری از امام زین العابدین (علیه السلام) روایت شده که پنجاه تن از آنها، اهل کوفه هستند. (۹۱)آنگاه امام باقر (علیه السلام) توان روحی آنان را چنین شرح می دهد:«گویی آنها را می بینم که سیصد و اندی مرد از نجف کوفه بالا می روند، گویی دل های آنها [در استواری] پاره های آهن است. جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ اوست وحشت و هراس، یک ماه قبل و یک ماه بعد از او حرکت می کند.» (۹۲)در حدیث دیگری تشریح می کند که حضرت قائم (علیه السلام) هنگامی که ظهور می کند، به «رحبه ی کوفه» تشریف می آورد، نقطه ای را نشان می دهد و دستور می دهد که آنجا را بکنند، از آنجا دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر و دوازده هزار کلاه خود بیرون می آورد، آنگاه دوازده هزار نفر از شیعیان را از عرب و عجم فرا می خواند و آن ادوات جنگی را به آنها می پوشاند. (۹۳)در حدیث بسیار مفصلی امام صادق (علیه السلام) توضیح می دهد که وجود مقدس حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) پس از سیطره ی بر کلّ جهان به سوی «کوفه» باز می گردد، قطعات شمش طلا از آسمان فرود می بارد، طلا و نقره و جواهرات بین مردم توزیع می کند و اعلام می کند هر کس از یکی از شیعیان طلبی دارد به او مراجعه کند و طلب خود را دریافت نماید. (۹۴)در حدیث دیگری در وصف آنان فرمودند:«سجده بر پیشانی آنها اثر گذارده است، آنان شیران روز و پارسایان شب هستند، گویی دل هایشان تکّه های آهن است، به هر یک از آنها نیروی چهل مرد داده می شود.» (۹۵)

پی نوشت ها :۱٫ وقعه ی صفّین، ص ۱۲۷؛ مستدرک وسائل، ج ۱۰، ص ۲۲۵؛ بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۷۷؛ ج ۱۰۰، ص ۲۲۷٫۲٫ فرحه الغری، ص ۲۲؛ موسوعه العتبات المقدّسه، ج ۶، ص ۷۱٫۳٫ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۴؛ وسائل الشّیعه، ج ۱۴، ص ۳۷۷٫۴٫ سفرنامه ی ابن بطوطه، ج ۱، ص ۱۸۵٫۵٫ اثبات الوصیّه، صص ۱۳ و ۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، صص ۲۲ و ۳۴٫۶٫ تفسیر عیّاشی، ج ۱، ص ۱۲؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۱۴۹٫۷٫ موسوعه العتبات المقدّسه، ج ۶، ص ۸۰؛ فرحه الغری، ص ۴۵٫۸٫ الکافی، ج ۴، ص ۱۹۷؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، صص ۱۸۵ و ۲۰۹؛ علل الشّرائع، ج ۲، ص ۴۲۲٫۹٫ تفسیر عیّاشی، ج ۲، ص ۳۰۷؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۳۵؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۳۳۳؛ ج ۱۰۰، ص ۳۸۶٫۱۰٫ تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۳۷؛ روضه الواعظین، ج ۲، ص ۴۱۱؛ فرحه الغریّ، ص ۷۱٫۱۱٫ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۱؛ مزار مفید، ص ۱۸٫۱۲٫ الکافی، ج ۴، ص ۵۸۶؛ الفقیه، ج ۱، ص ۱۴۷٫۱۳٫ علل الشّرائع، ج ۲، ص ۴۶۱؛ النّهایه، ج ۱، ص ۲۰۸٫۱۴٫ رجال کشّی، ص ۲۰؛ بحارالأنوار، ج ۲۲، ص ۳۸۶٫۱۵٫ روضه الواعظین، ج ۲، ص ۴۰۹٫۱۶٫ اثبات الوصیّه، ص ۲۳٫۱۷٫ معجم البلدان، ج ۴، ص ۴۹۲٫۱۸٫ کنز العمّال، ج ۱۲، ص ۳۰۱٫۱۹٫ تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۴۴؛ المزار الکبیر، ص ۳۴۴٫۲۰٫ فرحه الغریّ، ص ۶۹؛ وسائل الشّیعه، ج ۱۴، ص ۳۸۷٫۲۱٫ الهدایه، ص ۱۱۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۰۸٫۲۲٫ الکافی، ج ۱، ص ۳۹۰؛ بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۴۹؛ ج ۶۱، ص ۴۶٫۲۳٫ خصائص الأئمّه، ص ۱۱۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، صص ۲۰۳ و ۲۶۴٫۲۴٫ العقد الفرید، ج ۶، ص ۱۳۷؛ النّهایه، ج ۳، ص ۲۱۷٫۲۵٫ تاریخ قم، ص ۹۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۰، ص ۲۱۴٫۲۶٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۸۶؛ ج ۱۰۰، ص ۳۸۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۰۵٫۲۷٫ تاریخ قم، ص ۹۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۰۵٫۲۸٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۸۶؛ ج ۱۰۰، ص ۳۸۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۶۴٫۲۹٫ عیون الأخبار، ج ۲، ص ۶۵؛ بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۳۹۲٫۳۰٫ تاریخ قم، ص ۹۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۰۵٫۳۱٫ همان؛ بحارالأنوار، ج ۶۰، ص ۲۱۴٫۳۲٫ اقبال الاعمال، ص ۴۶۵؛ تاریخ قم، ص ۹۴؛ بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۲۶۲٫۳۳٫ تاریخ الکوفه، ص ۶۳٫۳۴٫ همان۳۵٫ تاریخ قم، ص ۹۷؛ مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۸۳٫۳۶٫ امالی شیخ طوسی، ص ۶۷۲؛ بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۸۵٫۳۷٫ الکافی، ج ۴، ص ۵۶۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۱، ص ۱۲٫۳۸٫ بحارالأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۰٫۳۹٫ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۷؛ غیبت طوسی، ص ۴۵۱٫۴۰٫ الصّراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۸٫۴۱٫ الخرائج و الجوارح، ج ۲، ص ۷۵۲؛ بحارالأنوار، ج ۴۱، ص ۲۸۳٫۴۲٫ مستدرک الصّحیحین، ج ۴، ص ۴۶۲٫۴۳٫ غیبت طوسی، ص ۴۴۸؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۶؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۱٫۴۴٫ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۷؛ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۰٫۴۵٫ غیبت طوسی، ص ۴۴۶؛ غیبت نعمانی، ص ۲۷۷٫۴۶٫ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ غیبت طوسی، ص ۴۴۵٫۴۷٫ الصّراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۸٫۴۸٫ همان، ص ۲۵۹٫۴۹٫ امالی شیخ مفید، ص ۱۴۲؛ کامل الزّیارات، ص ۱۶۷٫۵۰٫ مصباح المتهجّد، ص ۶۸۰؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۴٫۵۱٫ وقعه ی صفین، ص ۱۱۴؛ بحارالأنوار، ج ۳۲، ص ۴۰۵٫۵۲٫ الکافی، ج ۶، ص ۴۹۸؛ الفقیه، ج ۱ ص ۶۶٫۵۳٫ تاریخ قم، ص ۹۳؛ بحارالأنوار، ج ۶۰، ص ۲۱۸٫۵۴٫ نهج البلاغه، نامه ی ش ۱؛ بحارالأنوار، ج ۳۲، ص ۸۴٫۵۵٫ غیبت نعمانی، ص ۲۵۴٫۵۶٫ کمال الدّین، ج ۲، ص ۶۵۰٫۵۷٫ سوره ی هود (۱۱) آیه ی ۸۶٫۵۸٫ إعلام الوری، ج ۲، ص ۲۹۲٫۵۹٫ غیبت نعمانی، ص ۳۱۳٫۶۰٫ تفسیر عیّاشی، ج ۲، ص ۲۵۴٫۶۱٫ روزگار رهایی، ج ۲، ص ۱۰۶۹٫۶۲٫ دلائل الامامه، ص ۴۵۵٫۶۳٫ غیبت نعمانی، ص ۱۹۶٫۶۴٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷٫۶۵٫ روزگار رهایی، ج ۲، ص ۴۶۱٫۶۶٫ الیقین، ص ۴۲۳؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۱۹٫۶۷٫ تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۴۰۲؛ الاختصاص، ص ۲۵۶؛ غیبت نعمانی، ص ۲۸۰؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ۲۳۹٫۶۸٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۷۳؛ ج ۵۳، ص ۸۳٫۶۹٫ تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۱۶۳؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۲۲٫۷۰٫ غیبت طوسی، ص ۴۶۴؛ عقد الدّرر، ص ۴۶؛ سنن الدّانی، ص ۷۸٫۷۱٫خطبه ی البیان، ج ۲، ص ۶۵۱؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۰۵٫۷۲٫ غیبت طوسی، ص ۴۵۲؛ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۵۸٫۷۳٫ غیبت طوسی، ص ۴۴۶؛ غیبت نعمانی، ص ۲۵۵٫۷۴٫ غیبت نعمانی، ص ۲۵۵؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲٫۷۵٫ گروه، دسته، دسته از لشکریان.۷۶٫ تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۲۵۳٫۷۷٫ غیبت نعمانی، ص ۳۱۶؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲٫۷۸٫ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۱۲٫۷۹٫ الکافی، ج ۱، ص ۲۳۱؛ غیبت نعمانی، ص ۲۳۸٫۸۰٫ تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۲۱۵؛ تفسیر الصّافی، ج ۱، ص ۳۷۵٫۸۱٫ فیض کاشانی «فاروق» را چنین معنی کرده: «شاید منظور این باشد که آن حضرت با چیزی نازل می شود که به وسیله ی آن بین حق و باطل فرق می گذارد» [الصافی، ج ۱، ص ۳۷۵] ولی به این توجیه نیازی نیست؛ زیرا «فاروق» نام محلّی در سرزمین نجف می باشد، چنان که در مورد سپاه سفیانی آمده است: «۱۳۰ هزار نفر به سوی کوفه می فرستد که در «رَوْحا» و «فاروُق» فرود می آیند و ۶۰ هزار نفرشان به سوی کوفه می روند…» [بحار، ج ۵۳، ص ۸۳].۸۲٫ تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۲۱۴؛ تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۳۷۵٫۸۳٫ کمال الدّین، ج ۲، ص ۶۷۱؛ تفسیر العیّاشی، ج ۱، ص ۲۱۴٫۸۴٫ دلائل الامامه، ص ۴۵۷٫۸۵٫ الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۰؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۸۷٫۸۶٫ کمال الدّین، ج ۲، ص ۶۷۲؛ منتخب الأنوار المضیئه، ص ۱۹۸٫۸۷٫ کمال الدّین، ج ۲، ص ۴۰۹؛ کفایه الاثر، ص ۲۹۶٫۸۸٫ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۰۴٫۸۹٫ کمال الدّین، ج ۲، ص ۶۷۳؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۹۴٫۹۰٫ دلائل الامامه، ص ۵۵۸؛ الملاحم و الفتن، ص ۲۰۲٫۹۱٫ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶٫۹۲٫ تفسیر العیّاشی، ج ۲، ص ۱۹۷؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۴۳٫۹۳٫ الاختصاص، ص ۳۳۴؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ۳۷۷٫۹۴٫ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۳۴٫۹۵٫ منتخب الانوار المضیئه، ص ۱۹۵؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۸۶٫منبع مقاله :شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (۱۳۹۱)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، جلد دوم (عراق، عربستان و یمن)، تهران: موعود عصر (عج)، چاپ دوم

تعداد مشاهده : 1,483 بازدید
نويسنده : HamidReza

بر آستان اجابت

انتشار در: 06 اکتبر 2014

بر آستان اجابت

 

 

 

9d356319d52c09741bf356a45b3d8a72_M

 

••• مطمئن‌ترین و نزدیک‌ترین راه برای اجابت دعا

همه امامان، کشتی نجاتند؛ لیکن کشتی امام حسین(ع) سریع‌تر است.
همه ائمّه(ع) مشعل هدایتند؛ ولی مشعل اباعبدالله الحسین(ع) پرفروغ‌تر است. همه اولیای الهی درهای رحمت پروردگارند؛ امّا درِ رحمت امام حسین(ع) فراخ‌تر است.
همه شهیدان راه حقّ شفابخشند؛ لیکن شفابخشیِ امام حسین(ع) گسترده‌تر است.
همه پیشوایان الهی اعجازگرند؛ ولی معجزات امام حسین(ع) همگانی‌تر است.
امام حسین(ع) هرچه داشت، در طبق اخلاص نهاد و همه را یک‌جا، در راه خدا داد.
خدا نیز به او پاداشی فراخور خداوندی‌اش عطا فرمود: شفا در تربت او، استجابت دعا تحت قبّه او و دوای هر دردی را در گروی یک نگاه او قرار داد.
یکی از وسایل مهم و مجرّب برای توسّل به حضرت سیّدالشّهداء(ع)، «زیارت عاشورا» است.
زیارت عاشورا و مداومت بر آن، بسیار سهل و آسان است. هر کسی در هر مکان و در هر زمانی می‌تواند با دلی پاک و نیّتی صادق به درگاه او روی آورد و این زیارت را طبق دستور امام(ع) بخواند و مشکلش را حل شده بیابد.
چقدر فراوانند کسانی که اولاددار نمی‌شدند، با زیارت عاشورا صاحب اولاد شدند! به بیماری سخت و کمرشکنی چون سرطان مبتلا بودند، از برکت زیارت عاشورا بهبودی یافتند! سرپناهی نداشتند و در پرتوی زیارت عاشورا صاحب خانه و کاشانه شدند!
وه چقدر بسیارند کسانی که یک عمر از درد هجران سوختند، با زیارت عاشورا به کعبه مقصود و قبله موعود رسیدند!

••• آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا

آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا در این صفحات نمی‌گنجد؛ ولی به حکمِ
آب دریا را اگر نتوان کشیـد
به قدر تشنگی باید چشید
به نمی از یمِ بیکران آن اشاره می‌کنیم:
۱٫ مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از استادش، مرحوم آیت الله سیّدمحمّد فشارکی نقل می‌کند که به هنگام شیوع وبا در «سامرّاء» ایشان فرمود:
من حکم کردم بر زنان و مردان از شیعیان سامرّاء که زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه نمایند به روح مطهّر حضرت نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجّت(ع) و او را در نزد فرزندش شفیع قرار دهند تا ایشان نیز در نزد خداوند شفاعت نمایند و من ضامن می‌شوم که هرکس این عمل را انجام دهد، مبتلا به بیماری وبا نشود.
همه شیعیان به این حکم عمل کردند و هیچ کس مبتلا به وبا نشد.
این مطلب به قدری روشن بود که سنّی‌ها از روی شرمساری، مرده‌های خود را شبانه دفن می‌کردند و به «حرم مطهّر عسکریّین(ع)» می‌آمدند و می‌گفتند:
ما به شما درود می‌فرستیم؛ آن‌گونه که شیعیان می‌فرستند.۱
۲٫ در عهد زعامت مرحوم آیت الله حاج سیّدمحمّد حجّت کوه‌کمری، قحطی و گرانی سختی پدید آمد. آن مرحوم به چهل نفر از طلّاب مهذّب و متدیّن  دستور داد که به «مسجد جمکران» مشرّف شوند و در پشت‌بام مسجد به صورت دسته‌جمعی، زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و «دعای علقمه» را بخوانند. آنگاه به حضرت موسی‌بن جعفر(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علی‌اصغر(ع) متوسّل شوند، رفع گرانی و نزول باران را از خداوند بخواهند.
چهل تن از طلبه فاضل و متدیّن به امر مرجعیّت اعلای تشیّع به میعادگاه عاشقان شرفیاب شدند؛ زیارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند و مسجد جمکران را به قصد «قم» ترک کردند. هنوز به دِه «جمکران» نرسیده بودند که بارانِ رحمت سیل‌آسا فرو ریخت و طلّاب، ناچار شدند که لباس‌های خود را در آورند، کفش‌های خود را به دست بگیرند و از میان سیلاب‌ها عبور کنند.۲
۳٫ داستان همسرِ صالحه استاد اشرف حدّاد را همه شنیده‌اند که به زیارت عاشورا مداومت داشت. در شب اوّل رحتلش، سه بار امام حسین(ع) به دیدارش تشریف‌فرما شدند و در بار سوم، امر فرمودند که عذاب را از اهل آن قبرستان بردارند.۳
۴٫ سیّد احمد رشتی هنگامی که از قافله عقب ماند و از زندگی دست شست، توسّل فراوان نمود. سرانجام به محضر کعبه دل‌ها تشرّف یافت. حجّت خدا بعد از فرمان نماز شب و «جامعه کبیره» فرمود:
«شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.»۴
۵٫ مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی، عموی محروم آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدّین محلّاتی، در شب ۲۴ صفر ۱۳۳۶ ه‍ .ق. در «شیراز» رحلت کرد. در همان شب مرحوم شیخ مشکور در «نجف اشرف» حضرت عزرائیل(ع) را در رؤیا دید و از او پرسید: از کجا تشریف می‌آورید؟ فرمود: از شیراز، از قبض روح میرزا ابراهیم محلّاتی می‌آیم.
از وضع آن مرحوم در عالم برزخ پرسید؛ فرمود: در بهترین حالت است. خداوند هزار فرشته موکّل فرموده که از او اطاعت کنند.
پرسید: از کجا ایشان به این مقام رسیده‌اند؟ فرمود: او سی سال تمام بر زیارت عاشورا مداومت داشت.
شیخ مشکور خوابش را برای میرزا محمّدتقی شیرازی نقل کرد. او به شدّت گریه نمود. گفت: خواب است. فرمود: بلی؛ ولیکن خوابِ شیخ مشکور است.
فردای آن روز، تلگرافی از شیراز رسید و صادقه بودن رؤیای شیخ مشکور بر همگان ثابت شد.۵
۶٫ مرحوم شیخ صدرا بادکوبه‌ای که بر زیارت عاشورا مداومت داشت، در ۱۱ شعبان ۱۳۹۲ه‍ ‌.ق. درگذشت. پس از بیست و سه سال هنگامی‌که قبر شریفش در موقع تخریب «وادی السّلام» توسط رژیم عفلقی شکافته شد، پیکر پاکش، تر و تازه پدیدار گردید.۶
۷٫ مرحوم حاج شیخ حسن فرید که داستان سامرّاء را از مرحوم حائری شنیده بود، به گرفتاری سختی مبتلا می‌شود. از روز اوّل محرّم شروع به خواندن زیارت عاشورا می‌کند. روز هشتم از برکت آن زیارت، به صورت خارق العادّه‌ای مشکلش حل می‌شود.۷
۸٫ بانویی که تا بیست سال بعد از ازدواج، اولاددار نمی‌شد، با مداومت بر زیارت عاشورا ـ به مدّت چهل روز ـ صاحب فرزند شد.۸
۹٫ مرحوم آقا نجفی اصفهانی می‌نویسد:
دو چلّه زیارت عاشورا جهت مطالب مشروع خواندم و نتیجه گرفتم.۹
۱۰٫ مرحوم حاج شیخ عبدالنّبی عراقی که کتاب ارزشمندی در کیفیت مداومت بر زیارت عاشورا نوشته، انگیزه نگارش این کتاب را برآورده شدن حاجتی به برکت زیارت عاشورا معرفی می‌کند که به نظر ایشان محال عادی بوده است.
در شیوه‌ای که ایشان بیان فرموده، سه روز روزه گرفته می‌شود، روز سوم غسل زیارت کرده، به صحرا رفته، به خواندن زیارت عاشورا پرداخته می‌شود.۱۰

••• کیفیّت ختم زیارت عاشورا

امّا بهترین کیفیّت زیارت عاشورا بر اساس روایتی که شیخ طوسی(ره) در «مصباح المتهجّد» و ابن قولویه در «کامل الزّیارات» از امام‌صادق(ع) نقل کرده‌اند، به قرار زیر است:
۱٫ غسل زیارت کردن در اوّل روز؛
۲٫ رفتن به صحرا یا محلّی مرتفع؛
۳٫ اشاره کردن به سوی «کربلا»؛
۴٫ لعن فراوان بر قاتلان امام حسین(ع) نمودن؛
۵٫ تکبیر گفتن؛
۶٫ زیارت «امین‌الله» یا زیارت ششم امیرالمؤمنین(ع) را خواندن؛
۷٫ دو رکعت نماز زیارت به جای آوردن؛۱۱
۸٫ زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندن؛
۹٫ دو رکعت نماز زیارت به جای آوردن؛
۱۰٫ دعای علقمه خواندن.
امام صادق(ع) تضمین کرده است که هر کس این زیارت را به این کیفیّت بخواند، زیارتش قبول، سعی‌اش مشکور، دعایش مستجاب، حاجتش روا و سلامش به محضر سیّدالشّهداء(ع) واصل گردد. آنگاه پس از آنکه پاداش زیارت عاشورا را هزار هزار حج، هزار هزار عمره و هزار هزار جهاد در محضر رسول خدا(ص) بیان می‌کنند، می‌فرمایند:
«اگر بتوانی در همه عمر، همه روزه این زیارت را بخوانی، انجام بده، که همه این پاداش‌ها از آنِ تو خواهد بود.»
و در پایان می‌فرمایند: «هرگاه تو را حاجتی پیش آید، این زیارت را با این دعا بخوان و به این وسیله به سوی خدا توجّه کن که البتّه حاجتت برآورده می‌شود و بی‌گمان خداوند خلف وعده‌ نمی‌کند.»۱۲
با توجّه به نکات یاد شده، بر همه ما لازم است که مشکلات خود را با توسّل به ائمّه اطهار(ع) و به خصوص از رهگذرِ مداومت بر زیارت عاشورا حل کنیم و از فیوضات بیکران این زیارت غفلت نکنیم.

••• راه آســـان

صحیح‌ترین، معتبرترین، کامل‌ترین و جامع‌ترین کیفیّت ختم زیارت عاشورا همان است که از مصباح المتهجّد شیخ طوسی(ره) نقل کردیم؛ امّا برای کسانی که می‌خواهند همه روزه توفیق ختم زیارت عاشورا پیدا کنند، ولی زمان آنها برای چنین کاری کفاف نمی‌دهد، راه آسانی هست که صاحب کتاب «الصّدف المشحون» با سلسله اسنادش از امام هادی(ع) روایت کرده است. بر اساس این نقل، می‌توان جمله لعن را یک‌بار خوانده، فقط جمله «اللّهمّ العنهم جمیعاً» را صد بار گفت.
همچنین جمله سلام را یک بار خوانده، فقط جمله «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏» را صد بار گفت.۱۳
آیت الله شبستری نیز این متن را از شیخ طوسی(ره) نقل کرده و شرح داده که صاحب «الذّریعه» نیز به آن اشاره نموده است.۱۴

••• آداب ختـــم

همه ختومات از جمله ختم زیارت عاشورا آدابی دارند که رعایت آنها شایسته است:
۱٫ با وضو باشد؛
۲٫ رو به قبله باشد؛
۳٫ با توجّه کامل انجام پذیرد؛
۴٫ به قصد قربت باشد؛
۵٫ به دور از هر گونه ریا و تظاهر انجام پذیرد؛
۶٫ در صورت امکان در اماکن مقدّسه و مشاهد مشرّفه انجام شود؛
۷٫ در صورت امکان، در ساعت معیّن انجام شود؛
۸٫ در صورت امکان، در مکان معیّن انجام پذیرد؛
۹٫ بدون تکلّم در وسط باشد؛
۱۰٫ با تن پاک، جامه نظیف، به دور از لقمه شبهه‌ناک باشد.
در مورد ختم زیارت عاشورا، علاوه بر آداب یاد شده، رعایت چند نکته دیگر مناسب است:
۱٫ غسل زیارت کرده باشد؛
۲٫ رو به سوی کربلا باشد؛
۳٫ در صحرا، پشت بام، جای مرتفع، زیر آسمان باشد؛
۴٫ متن زیارت را با صد لعن، صد سلام و سجده انجام دهد؛
۵٫ قبلاً زیارت امین الله یا زیارت ششم امیرمؤمنان(ع) را بخواند؛
۶٫ دو رکعت نماز زیارت به جا آورد؛
۷٫ دعای علقمه را بخواند؛
۸٫ بر قاتلان امام حسین(ع) لعنت فراوان کند؛
۹٫ آن را به نیّت تعجیل در امر فرج انجام دهد؛
۱۰٫ برای تعجیل در امر فرج دعا کند و حدّاقل بگوید:

«اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَیْنِ اشْفِ صَدْرَ الْحُسَیْنِ وَ اطْلُبْ بِثَارِهِ اللَّهُمَّ انْتَقِمْ مِمَّنْ قَتَلَهُ وَ أَعَانَ عَلَیْه‏»۱۵
علی‌اکبــر مهـدی‌پور
پی‌نوشت‌ها:
۱٫ این داستان به خطّ مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری در نزد نگارنده موجود است.
۲٫ این داستان را به نقل از شاهدان عینی در کتاب «کریمه اهل بیت»، ص ۴۸۱ آوردیم.
۳٫ این واقعه را صاحب «شفاء الصّدور» در ج ۱، ص ۱۲۶ با سند معتبر نقل کرده است.
۴٫ این تشرّف و این فرمان را مرحوم نوری در نجم الثّاقب، ص ۳۴۲ بدون واسطه از سیّد احمد رشتی نقل کرده است.
۵٫ شرح حال آن فقید سعید در کتاب «مردی بزرگ از خطّه فارس» به تفصیل آمده و این داستان در منابع فراوان، از جمله «داستان‌های شگفت»، ص ۳۴۴ آمده است.
۶٫ مشروح این داستان را در کتاب «اجساد جاویدان»، ص ۳۵۵ آوردیم.
۷٫ داستان‌های شگفت، ص ۴۵۸٫
۸٫ زیارت عاشورا و آثار شگفت، ص ۳۲٫
۹٫ سیاحت شرق، ص ۳۸۰٫
۱۰٫ نگارنده گوید: شیخ طوسی سه روز روزه را در زیارت وارث نقل فرموده است. [مصباح المتهجّد، ص ۷۱۷].
۱۱٫ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص ۷۸۱٫
۱۲٫ شیروانی، الصّدف المشحون، ص ۱۹۹٫
۱۳٫ شبستری، اللّؤلؤ النضید، ص ۱۴۰٫
۱۴٫ آقا بزرگ طهرانی، الذّریعه، ج ۱۵، ص ۲۹٫
۱۵٫ کفعمی، البلد الأمین، ص ۲۸۰

 

تعداد مشاهده : 1,418 بازدید
نويسنده : HamidReza