امروز : پنج شنبه، ۹ فروردین ۱۴۰۳

جدیدترین مطالب ارسالی سایت

دشمنان حضرت مهدی(ع) در روز های پایانی

انتشار در: 14 جولای 2014

دشمنان حضرت مهدی(ع) در روز های پایانی

01-11(15)

 به گزارش وب سایت محبان مهدی (عج) ـ اگر یادی از بازی های بچگی تان بکنید، حتماً به خاطر می آورید که آن زمان ها هم همیشه دزدی بود تا در کنار آن پلیس معنا پیدا کند و یا گرگی بود تا بره های کوچک تنها را بخورد. وجود نیروی خیر و شر همیشه ی تاریخ در کنار هم بوده و با هم معنا پیدا می کرده است.در آخرالزمان هم که برای خودش عالمی است، دشمنانی که سربازان ابلیس لعین هستند، آخرین دست و پاهای خود را برای زنده ماندن می زنند و به اصطلاح مقاومت می کنند هر چند که تلاش آنها بی نتیجه باشد.

  حضرت مهدی (علیه السلام) در راه ایجاد حکومت عدل جهانی دشمنان کوچک و بزرگی دارند، اما بر اساس آموزه های دینی شخصیت هایی مانند دجال، سفیانی، یاجوج و ماجوج از جمله عناصری هستند که در مقابل حضرت ولی عصر (عج) می ایستند و دشمنی می کنند. ما در این مطلب قصد داریم تا به اجمال درباره ی این شخصیت ها توضیح مختصری بدهیم.

ابلیس

به نظر می آید دشمنی عمیق ابلیس با حضرات معصومین (ع) نیاز به توضیح ندارد. ابلیس در دوران غیبت تا می تواند برای خودش سپاه و نیرو جمع می کند؛ چرا که مرگ را در دو قدمی اش می بیند بنابراین با تمام قوا، با چنگ و دندان و با هر ترفندی قصد دارد بنده های خالص کمتری در زمین باقی بگذارد.
به همین علت است که در آخرالزمان نگه داشتن ایمان و گناه نکردن بسیار مشکل است. همین عمل ابلیس باعث می شود خالص از ناخالص جدا شود و یاران واقعی خداوند مشخص شوند.
شیطان وسوسه می کند، به فساد دعوت می کند، شیوع هم جنس بازی و ساختن قومهای لوط را دوست دارد. برای مال دنیا در ذهن مردم ارزش و محبت می سازد و از خداوند موجودی دور و سخت! ناامیدی را گسترش می دهد و حتی در دل دوستانش ترس می دمد!
بنابراین یارانی فاسد، ناامید و ترسو دارد! در مقابل خداوند منشأ امیدواری و قدرت است و همیشه توبه را می پذیرد. پس تنها نیستیم!

صیحه ی شیطانی

در صبح روز ۲۳ رمضان ندایی از جبرئیل مردم را به پیروی از حضرت مهدی (ع) فرا می خواند. در عصر همان روز شیطان ندا می دهد که حق با حضرت مهدی (ع) نیست و با فلان خاندان است! در این زمان بسیاری از مردم منحرف می شوند. (۱)
سپاه ابلیس در نهایت در برابر سپاه امام زمان (عج) قرار می گیرد (۲) و اما عاقبت ابلیس:
از امام صادق(ع) پرسیدند: اینکه خداوند به شیطان فرمود منتظر وقت معلوم باشد، این وقت معلوم کی خواهد بود؟
حضرت فرمودند:«روز قیام قائم ماست. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند و آماده ی قیام در مسجد کوفه است. در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: “ای وای از خطر امروز!” قائم پیشانی شیطان را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد(۳)»

دجال

ظهور دجّال در آخر الزمان، به عنوان اصلی‌ترین دشمن منجی آخرالزمان، از آموزه‌های مشترک بین یهودیت، مسیحیت و اسلام است.
واژه ی دجال معانی متفاوتی دارد اما به نظر می رسد دقیقترین ترجمه ی آن اصطلاح «دروغگوی فریبکار» باشد. (۴)
خروج دجال پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) خواهد بود و این خروج از علائم حتمی نیست بلکه از علائم غیر حتمی ظهور است.
درباره ی دجال چند نظر وجود دارد:
۱٫ برخی روایات بیان می کنند که دجال شخص واحدی با ویژگی های خاص است.
۲٫ برخی بر این عقیده اند که دجال معرف شخص خاصی نیست بلکه معرف شخصیتهای متعدد است. این تعدد در دجال تا جایی است که در حدیثی می خوانیم: «قیامت ‏برپا نمى‏شود، تا وقتى که مهدى (علیه السلام) از فرزندانم قیام کند و مهدى (عج) قیام نمى‏کند، تا وقتى که شصت دروغگو خروج کنند» (پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله) (۵)
۳٫ برخی معتقدند دجال نه تنها به افراد و اشخاص برنمی گردد بلکه معرف جریانی است که در جوامع ایجاد می شود. (برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: چهره ها: دجال )
طبق آموزه‌های اسلامی، دجّال با استفاده از هر نوع دروغ و حیله و سحر و جادو به امور باطل، لباس حق می‌پوشاند. فساد و فتنه‌ی او شرق و غرب عالم را فرا می‌ گیرد و به تمام خانه‌های مردم جهان وارد می‌گردد. اساس فسادگستری و فسادانگیزی‌های او بر موسیقی و استفاده از جذابیت‌های زنان استوار است.
در روایات نبوی از فتنه‌ی دجّال با عنوان «أشّدُّ الْفِتَن: سخت‌ترین فتنه‌ها»(۶) یاد شده است! پیامبراسلام (ص) از امت خویش خواسته است که دجّال و ویژگی‌های او را به خوبی بشناسند، در فتنه‌انگیزی‌های او به دقت بیندیشند و خطر آن را به یکدیگر و آیندگان خویش یادآور شوند و در همه حال بر ضد دجّال عمل نمایند:
«ویژگی‌های دجّال را برایتان گفتم تا در آن بیندیشید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد او عمل نمایید. آیندگان خویش را ازفتنه‌ی دجّال با خبر سازید و یکدیگر را بدان یادآور شوید!! پس همانا فتنه‌ی دجّال، سخت‌ترین فتنه‌ها و شدیدترین آزمایش‌هاست.»
و سر انجام دجال به دست حضرت مهدی (ع) و یاران ایشان کشته خواهد شد. (۷)

سفیانی

سفیانی از مهمترین چهره های سیاه آخر الزمان و موثر در ظهور به شمار می رود. سفیانی از دشمنان قطعی امام زمان (عج) خواهد بود و بسیاری از یاران و منتظران آن حضرت، مردان و زنان و کودکان را به قتل می رساند. او پنج منطقه ی شام، دمشق، فلسطین، اردن و قنسرین را تصرف می کند و در نهایت توسط امام یا سپاهیان امام (ع) به هلاکت می رسد.
آنچه درباره ی سفیانی مهم است بدانیم آن است که:
۱٫حکومت او بیش از نه ماه به طول نخواهد انجامید. (۸)
۲٫از وادی یابس (بین سوریه و اردن) خروج می کند. (۹)
۳٫پس از اینکه سپاهش در بیداء (در راه مکه) در زمین فرو می رود در جنگ با سپاه امام کشته می شود. در این راه افراد بسیاری را می کشد و در ایران در فارس توسط سپاه خراسانی متوقف می شود.
حدیثی است از امام صادق (ع) که خطی مشی ما را مشخص را نیز در این مسیر مشخص می گرداند:
«ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانى هستیم که بر سر دین خدا با هم دشمنى داریم. ما سخن خداوند را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. ابوسفیان با پیامبر(ص) مبارزه کرد و معاویه با على(ع) و یزید با حسین بن على(ع) به مخالفت برخاستند و سفیانى نیز با قائم(عج) خواهد جنگید» (۱۰)

پی نوشت:
۱٫ النعمانی، الغیبه، ص۱۷ـ بحارالانوار، ج۲، ص۲۳۱
۲٫ مقاله از ظهور تا قیامت، ماهنامه موعود، شماره۹۷
۳٫ بحارالانوار، ج۲، ص۲۳۱
۴٫ رساله یوحنا، بابا ۲، آیه ۱۸و۲۲ .
۵٫ ارشاد، ج‏۲، ص‏۳۷۱
۶٫ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۴
۷٫ کمال الدین و تمام النعمه، صدوق،ص۲۱۰
۸٫ الغیبه نعمانی، ص ۲۰۲؛ به نقل از آخرین نشانه های ظهور، ص ۱۰
۹٫ کمال الدین و تمام النعمه، صدوق ، ص ۶۵
۱۰٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۱۸۲

تعداد مشاهده : 2,025 بازدید
نويسنده : HamidReza

تعابیر رهبر انقلاب درباره تحولات عراق به چه معناست؟

انتشار در: 07 جولای 2014

تعابیر رهبر انقلاب درباره تحولات عراق به چه معناست؟

چهار هفته است که از بحران تازه ایجادشده در عراق می‌گذرد. عراق سال‌هاست که با بحران‌های بی‌ثبات‌کننده متعددی روبرو شده است. به دلایل گوناگونی این کشور زمین پرحاصلی برای پرورش بحران‌های متعدد سیاسی، اقتصادی و امنیتی به حساب می‌آید. بحران “تروریسم عراقی” یک بحران امنیتی است که البته ریشه‌های ایجاد آن به مدت‌ها قبل برمی‌گردد.

ثبات کل عراق بر اثر این بحران نه‌تنها در زمینه ثبات سیاسی بلکه در سایر زمینه‌های مربوط به جامعه و فرد نیز مورد خطر جدی قرار گرفته است. از طرفی تسری بحران در صورت عدم حل کوتاه‌مدت یا بلند مدت آن به عنوان یکی از ویژگی‌های ماهوی بحران‌ها، سبب شد که کشور همسایه عراق، یعنی ایران، در بالاترین سطوح مدیریتی خویش واکنش بابرنامه‌ای را به لحاظ مؤلفه‌های یک سیاستگذاری خارجی موفق نشان دهد.

رهبر معظم انقلاب، در ماه جاری دو سه بار در مورد تحولات اخیر کشور عراق، اتخاذ موضع کردند اما اضلاع مثلث معرفت‌شناختی ایشان در برابر بحران “تروریسم صدامی-تکفیری” چیست؟

منظور از “تروریسم صدامی-تکفیری” بقایای همان گروهک‌های تشکیلاتی رادیکالی هستند که در کشور عراق به اقدامات سخت (ترور، انفجار و جنگ مسلحانه) در برابر دولت عراق و مردم این کشور برای نیل به اهدافشان مبادرت ورزیده اند. 

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق


دغدغه پیشرفت عراق و توجه به تحولات آن همیشه در منظومه سیاست خارجی ایران مورد توجه وافری قرار گرفته است. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب در سه دیدار رسمی خویش طی دو سال گذشته با نخست وزیر عراق، نوری مالکی، نکات عمیقی را مطرح کرده اند که نشان از شناخت و تسلط کامل دستگاه سیاست خارجی ایران بر عراق دارد.

مورد اول، دیدار رهبر معظم انقلاب چند ماه پس از خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق بود. ایشان این اقدام را مظهری از اقتدار ملت و دولت عراق در دنیای عرب و اسلام توصیف کرده بودند و خطاب به نخست وزیر عراق تصریح کرده بودند: خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق که با استقامت دولت و نشان دادن اراده‌ی عمومی و ملی در عراق به دست آمد، موفقیت بزرگی است. رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر این‌که اقتدار روزافزون عراق دشمنانی دارد، خاطرنشان کردند: اقتدار هر کشوری نیازمند پیش‌زمینه‌ها و ابزاری است که مهم‌ترین آنها پیشرفت علمی و سازندگی و خدمت‌رسانی به مردم است.

مورد دوم، دیدار رهبر معظم انقلاب با نوری مالکی در ۱۰ شهریور ۹۱، همزمان با برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران بود که ایشان تاکید کرده بودند جمهوری اسلامی ایران پیشرفت و اقتدار عراق را به نفع خود می‌داند و معتقد است که روابط دو کشور می‌تواند یک الگو و نمونه در منطقه باشد. ایشان هشدار داده بودند که همه‌ی گروه‌ها و جریان‌های داخل عراق باید بدانند که آمریکایی‌ها شریک قابل اطمینانی نیستند و هر زمانی که لازم بدانند، قطعاً تمام قول و قرارهای خود را زیر پا خواهند گذاشت و خیانت خواهند کرد.  

مورد سوم، آخرین دیدار رسمی رهبر معظم انقلاب با نوری مالکی بود. این دیدار چند هفته قبل از اشغال تروریستی فلوجه در استان الانبار عراق، انجام شد. رهبر انقلاب در این دیدار افق همکاریهای دوجانبه با عراق را با نگاهی جدید تبیین کردند و به صراحت اعلام کردند که میدان همکاریهای روزافزون در بخش‌های مختلف بسیار وسیع است و هیچ مانعی در پیشبرد روابط با عراق و توسعه همکاریهای منطقه‌ای وجود ندارد .

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق


با این مقدمه به توصیف اضلاع معرفتی رهبر معظم انقلاب از حوادث اخیر عراق می پردازیم:

ایشان در مواضع اخیر خود در قبال تحولات جاری عراق، از سه عبارت کلیدی استفاده کرده‌اند که عبارتند از: “جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم”، “جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت‌ها” و “جنگ انسانیت با بربریت و وحشی‌گری”.


ضلع اول: “جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم”

حضور گروه داعش در عراق، جنگ نیابتی آمریکا در این کشور است. آمریکا نمی‌تواند در عراق حضور نظامی داشته باشد؛ چراکه نباید در سیبل حملات قرار بگیرد. محور ناکامی‌های آمریکا در منطقه هم به جبهه‌ مقاومت برمی‌گردد. این موضوع آمریکا را به یک موضع انتقام کشانده است.

اشغالگری آمریکا در سال ۲۰۰۳ و تداوم حضورشان تا سال ۲۰۱۱ در عراق، در ایجاد فضای تروریسم، در شکل‌دهی، پشتیبانی و حمایت از اقدامات تروریستی نقش به‌سزایی داشت ‌‌. درکالبد شکافی اینکه چه مجموعه‌هایی در ایجاد تروریسم ذی‌نفع هستند اولین بازیگر آمریکایی‌ها هستند. دومین بازیگر بازماندگان رژیم گذشته عراق هستند.

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

گروه داعش، نماینده‌ اهل سنت نیست. این‌که چرا داعش در مناطق سنی‌نشین حضور دارد، اولاً به حضور نیروهای بعث در این مناطق برمی‌گردد و ثانیاً به هم‌جواری این مناطق با مرزهای کشورهایی که امروز از تروریسم حمایت می‌کنند. ثالثا این‌که این تروریست ها از مرزهای سوریه هم -که دولت این کشور هنوز کنترل کافی را در آن‌ها ندارد- استفاده می‌کنند.

قضایای داعش در عراق، ارایه گر تصویر مناسبی از ایران است. جمهوری اسلامی ایران به خوبی نشان داده است که در سیاست خارجی خود معتدل است و چهره اسلامی غیر خشونت طلب و معقول را در سطح منطقه ای و بین المللی عرضه نموده است  . مبارزه با تروریسم روندی بین‌المللی است و طبیعی است که جمهوری اسلامی در این روند مشارکت فعال داشته باشد.


ضلع دوم: “جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملت‌ها”

حضور و جنایات داعش در عراق، این فرصت را برای شهروندان و دولت عراق به وجود آورده است که بتوانند با تدبیر به استحکام وحدت ملی و ساخت هویت ملی مشترک بپردازند.

پس از گذشت بیش از یک دهه از سقوط صدام، دولت و ملت عراق در تلاش ایجاد نظامی با ویژگی های یک حکومت خوب باید تلاش بیشتری انجام دهند. یک حکومت خوب باید تلاش کند تا با تامین شرایط قانونی، عدالت همگانی و دوری از فساد اداری-سیاسی، حقوق حقه همه آحاد مردم را متحقق کند.

اگرچه در عراق استبداد زده پس از صدام، این امر کار سختی است، ولی شایسته است تا با تدبیر، راه برای تامین این آرمان ها هموار شده و رضایت متقابل بین حکومت کنندگان و حکومت شوندگان ایجاد شود.

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

کمک مالی و لجستیک برخی از کشورهای محور ارتجاع عربی منطقه خلیج فارس به گروه‌های تکفیری نشان دهنده آن است که متأسفانه هنوز آنان از تجارب گذشته درس نیاموخته‌اند و نتوانسته‌اند تغییر مقبولی در منش و روش سیاست خارجی خود ایجاد کنند. این دسته از کشورها از نقائص و چالش‌های عمده‌ای در درون کشورهای خود رنج می برند و همواره به دلیل ضربه‌پذیری از درون، متاسفانه با نگاه ترس و دغدغه امنیتی به جمهوری اسلامی ایران و انقلاب مردمی آن می نگرند. در این خصوص لازم است با انجام اصلاحات داخلی، سطح مشروعیت خود را بالا ببرند تا اینگونه به ایران و بازیگری آن در منطقه ننگرند.

جمهوری اسلامی به لحاظ گفتمانی همواره از جریان بیداری اسلامی ملت‌های منطقه حمایت کرده است. این جریان شامل دو مؤلفه مهم مردم سالاری اسلامی و استکبارستیزی همراه بوده است. در ضلع دوم، مردم‌سالاری اسلامی همان احترام به حقوق و انتخاب ملت‌ها برای تعیین سرنوشت خویش است.


ضلع سوم: “جنگ انسانیت با بربریت و وحشی‌گری”


با وجود خاستگاه های اجتماعی بسیار متفاوتی که اعضای داعش دارند، شمار بسیاری از آنها در گذشته استاد دانشگاه، پژوهشگر، مخترع، شاعر، هنرمند، روزنامه نگار و آموزگار بوده اند؛ در حالی که اکنون به سر بریدن و آدم کشتن روی آورده‌اند. این افراد با این هدف به جمع داعش پیوسته‌اند که دنیای رویایی خود را متفاوت با آنچه غرب ترویج می‌کند، ایجاد کنند. با این تفاوت که اعتقادی به راه های مسالمت‌آمیز ندارند و تنها راه رسیدن به هدف را خشونت آن هم بدترین نوع آن می‌دانند.

ترسیم اضلاع معرفت شناختی رهبر معظم انقلاب در مورد تحولات عراق

در کنار شهرهای بزرگ در سراسر دنیا از کشورهای کوچک اروپایی مثل بلژیک و اتریش گرفته تا محله های پیرامونی نیویورک، جامعه ای در حال رشد است که می خواهد با خشونت و به هر قیمتی شده به بی عدالتی ای که احساس می کند دامنگیرش شده است، پایان دهد.

فشارهای اجتماعی، نژادپرستی و مقاومت در برابر جذب شدن در جامعه ای که در آن به سر می برند عمده ترین دلیل رشد این جامعه است. برای همین می بینیم که در میان گروه های تندروی جهادی افرادی از قومیت های مختلف عربی و اسلامی، رنگین پوست ها، آفریقایی ها، سیاه موها به وفور دیده می شوند. افرادی که به صراحت می توان گفت افراد سرخورده جوامعشان هستند. این جامعه را می توان خاستگاه گروه های افراطی جهادی نظیر داعش دانست.

با اینکه ابوبکر البغدادی، سرکرده اسمی داعش محسوب می‌شود اما کسی دقیقا نمی داند که دیگر سرکردگان داعش چه کسانی هستند. تنها چیزی که از این گروه شناخته شده این است که افراد از طبقات زیرین این شبکه ناگهان صعود می کنند و جزء فرماندهان اصلی می شوند. اعضای این گروه را عموما افراد سلاح به دست از کشورهای مختلف عربی، آفریقایی، مهاجران چچنی، اروپای غربی و اروپای شرقی تشکیل می دهند.

تعداد مشاهده : 1,735 بازدید
نويسنده : HamidReza

پشت پرده فتنه عراق

انتشار در: 01 جولای 2014

پشت پرده فتنه عراق

f9b2d8e9db78f56c43d012ad0e3811f6_XL

ریشه‌های «بعثی» بحران

سرنگونی رژیم صدام در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۲ خورشیدی) و تحولاتی که بعد از آن به وجود آمد، عراق را به لحاظ سیاسی به وضعیت طبیعی خود بازگرداند و موجب شد تا اکثریت ملت عراق که تا قبل از آن به حاشیه رانده شده بود، جایگاه طبیعی خود را بازیابد. اکثریت ملت عراق از سال ۱۹۲۳ (۱۳۰۲ خورشیدی) که این کشور تجربه‌ی دولت‌سازی خود را آغاز کرد، بنا به اعتبارات محیطی و وجود رگه‌های تعصب‌آمیز قومیتی نقش قابل قبولی در ساختار قدرت نداشتند. با این‌که اکثریت به حاشیه رانده شده، هیچ‌گاه درصدد سهم‌خواهی از قدرت برنیامده بود، اما عراق به‌لحاظ اجتماعی و سیاسی هیچ‌گاه روند سیاسی طبیعی نداشت و این امر تراکمات اجتماعی، روانی و سیاسی را تشدید کرد.ائتلاف دولت قانون نوری المالکی تحت یک سیکل کاملاً دموکراتیک در انتخابات اخیر عراق بیشترین کرسی‌های پارلمانی را به‌دست آورد. اما آمریکا درصدد تغییر نتایج انتخابات و تشکیل یک دولت دست‌نشانده‌ی خارج از اراده‌ی اکثریت ملت عراق برآمده است.حضور حزب بعث در ساختار قدرت که از سال ۱۹۶۸ تا سال ۲۰۰۳ ادامه یافت، قدرت را صرفاً به مجموعه‌ای از قومیت‌گراهای بی‌هویت و ضد دین که هدفی جز تحکیم قدرت مطلقه‌ی خود نداشتند محدود ساخت. اما حضور مراجع بزرگ تشیع موجب شد تا اکثریت مردم عراق، چه شیعه و چه سنی علی‌رغم سیاست‌های ضد دینی حزب بعث، همچنان به ارزش‌ها و باورهای مذهبی خود پایبند بمانند و این امر در حد ذات خود یک معجزه بشمار می‌رود.مراجع عظام در دوران حاکمیت نکبت‌بار صدام با وجود این‌که تلاش می‌کردند تا از حوزه‌ی نفوذی حزب منحله‌ی بعث عراق خارج بمانند، اما همواره به‌عنوان چکش تعادل جامعه‌ی عراق، از بروز اختلاف میان طوایف موجود این کشور جلوگیری می‌کردند. حوزه‌ی علمیه‌ی نجف به‌عنوان کانون و محور همزیستی مسالمت‌آمیز همه‌ی مذاهب و طوایف با احساس مسئولیت نسبت به وحدت ملت عراق به ترمیم شکاف‌های اجتماعی که سیاست‌های ضد دینی رژیم سابق درصدد گسترش آن بود، پرداخت.

نخستین گروه‌‌های تروریستی در عراق چگونه شکل گرفتند؟

با سرنگونی رژیم صدام، آمریکا با کمک عناصر فراری حزب بعث و ژنرال‌های وابسته به رژیم صدام درصدد تهدید امنیت و تمامیت ارضی عراق برآمد. شکل‌گیری گروهک تروریستی «التوحید و الجهاد» به رهبری «ابومصعب الزرقاوی» در سال ۲۰۰۴ میلادی نخستین حرکت سازمان یافته‌ای بود که نیروهای اشغالگر آمریکا برای ایجاد شکاف میان طوایف موجود در عراق آغاز کردند. ابومصعب الزرقاوی به دلیل اقدامات خودسرانه و خروج از اطاعت ژنرال‌های آمریکایی در سال ۲۰۰۶ توسط نیروهای آمریکا به قتل رسید و فرد دیگری با نام مستعار «ابوحمزه المهاجر» به عنوان رهبر جنبش توحید و جهاد تعیین شد.

ابو مصعب الزرقاوی که مرد شماره سه القاعده تلقی می‌شود، در افغانستان با نیروهای آمریکایی علیه ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق فعالیت داشت و یکی از یاران نزدیک بندر بن سلطان رئیس سابق سازمان امنیت عربستان بود. همچنین ابوحمزه المهاجر که پس از ابو مصعب الزرقاوی رهبری دولت اسلامی عراق را برعهده گرفت، مورد توجه نیروهای اشغالگر آمریکا در عراق قرار گرفت که این امر نشان می‌دهد، این دو تروریست قبلاً ارتباطاتی با آمریکا داشتند، اما در ادامه‌ی مسیر با آمریکا دچار اختلاف شدند.دیدار رئیس و مسئولان قوه‌ی قضائیه با رهبر انقلاب ۱۳۹۳/۴/۱

بعثی‌ها در پوشش «دولت اسلامی عراق

»با قتل «ابوحمزه المهاجر» که یک چهره‌ی مرموز در بدنه‌ی سازمان‌های  بعثی- آمریکایی تلقی می‌شد، فرد دیگری به نام «ابوعمر البغدادی» که چسبندگی بیشتری با عناصر تروریستی حزب بعث داشت، به رهبری جنبش توحید و جهاد منصوب شد. این جنبش بعداً نام خود را به «دولت اسلامی عراق» تغییر داد؛ زیرا این نام اگرچه جاذبه‌ی خاصی برای طوایف مختلف عراق داشت، اما نفوذ کامل عوامل رژیم صدام، این جنبش را به تلاش برای تقابل میان شیعه و سنی وادار ساخت. رخدادهای یک دهه‌ی گذشته‌ی عراق و نفوذ مجدد و غیر قابل تصور عوامل حزب بعث به بدنه‌ی دولت، نیروهای مسلح و دستگاه‌های امنیتی، شرایط امنیتی پیچیده‌ای را در این کشور شکننده به‌وجود آورد. از سال ۲۰۱۲ و اندکی پس از آغاز بحران سوریه، جنبش دولت اسلامی عراق نام خود را به دولت اسلامی عراق و شام با نام اختصاری «داعش» تغییر داد و موجودیت خود را اعلام کرد. رهبری داعش به یک چهره‌ی تروریستی مرموز به نام «ابوبکر البغدادی» سپرده شد که حضور این چهره‌ی خشن در رأس این سازمان تروریستی گمانه‌زنی‌های زیادی را در خصوص اهداف داعش برانگیخت. طبق اسناد موجود ابوبکر البغدادی از سال ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۱۰ در فلسطین اشغالی دوره‌های عملیاتی، خرابکاری، جنگ روانی و اطلاعاتی زیر نظر افسران سازمان سیا و موساد طی کرده که به‌نظر می‌رسد داعش دست‌پرورده‌ی رژیم صهیونیستی، آمریکا و برخوردار از کمک مالی برخی از کشورهای منطقه بوده است.حرکت اخیر داعش در عراق و پیش از آن در سوریه و تلاش این سازمان تروریستی برای ضربه زدن به مقاومت اسلامی لبنان کاملاً با اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی همخوانی دارد. حمایت آشکار آمریکا و غرب از گروهک داعش در سوریه و اجتناب آمریکا از قرار دادن داعش در لیست سازمان‌های تروریستی نشان می‌دهد که آمریکا از این گروهک برای ایجاد شکاف میان طوایف مذهبی عراق و سوریه استفاده می‌کند.

 حمایت غرب از داعش

از همین روی، حرکت اخیر داعش در عراق و پیش از آن در سوریه و تلاش این سازمان تروریستی برای ضربه زدن به مقاومت اسلامی لبنان کاملاً با اهداف ترسیم‌شده‌ی آمریکا و رژیم صهیونیستی همخوانی دارد. تمرکز داعش در بخش‌های ساحلی سوریه مانند طرطوس، رقه و لاذقیه که دارای بافت مذهبی خاصی است، نشان می‌دهد که آمریکا و رژیم صهیونیستی با هدف ایجاد تقابل میان طوایف زیر‌مجموعه‌ی اسلامی، داعش را سازماندهی کرده‌اند. حمایت آشکار آمریکا و غرب از گروهک داعش در سوریه و اجتناب آمریکا از قرار دادن داعش در لیست سازمان‌های تروریستی نشان می‌دهد که غرب و آمریکا از وجود این گروهک تروریستی برای ایجاد شکاف میان طوایف مذهبی عراق و سوریه استفاده می‌کنند.در طول دو سال اخیر داعش در کشتار مردم سوریه و هتک حرمت اماکن مقدسه از هیچ جنایتی فروگذار نکرد و رسانه‌های غربی و عربی و فضای مجازی نیز در ارائه‌ی یک تصویر دهشتناک از داعش از تمام ظرفیت خود استفاده کردند. به‌نظر می‌رسد هدف از چنین کاری این است که داعش را یک سازمان انقلابی و اسلامی نزد افکار عمومی به تصویر کشانده و آن‌گاه وانمود کنند که اسلام واقعی همان چیزی است که دولت اسلامی عراق و شام آن را عملیاتی می‌کند.

 قیام علیه مردم‌سالاری

اما پس از شکست‌های مکرر داعش در سوریه و برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری در این کشور، داعش بخشی از پایگاه‌های خود را به غرب عراق و به‌طور مشخص در فلوجه و الانبار منتقل کرد. پس از حضور داعش در الانبار روند حوادث عراق تغییر یافت و برخی کشورهای پیرامونی عراق که نگاهی کاملاً طایفه‌ای به این کشور داشته و دارند، در تشدید اختلافات مذهبی نقش پر رنگی ایفا کردند. حضور برخی عناصر مشکوک حزب بعث در الانبار و تظاهرات عشایر این استان علیه دولت مرکزی و جریان‌سازی‌های خبری رسانه‌های عربی منطقه علیه دولت نوری المالکی نشان می‌دهد که عراق در آستانه‌ی ورود به یک فاز امنیتی جدیدی قرار دارد. شیخ علی حاتم (رهبر قبیله‌ی الدلیم)، ناجح المیزان (مشاور ارشد اسامه النجیفی، رئیس پارلمان عراق)، عزت ابراهیم الدوری (معاون فراری دیکتاتور سابق عراق) به‌عنوان عوامل همسو با گروهک داعش تلقی می‌شوند.ائتلاف دولت قانون نوری المالکی تحت یک سیکل کاملاً دموکراتیک در انتخابات اخیر عراق بیشترین کرسی‌های پارلمانی را به‌دست آورد. اما آمریکا درصدد تغییر نتایج انتخابات و تشکیل یک دولت دست‌نشانده‌ی خارج از اراده‌ی اکثریت ملت عراق برآمده است. اظهارات دولتمردان آمریکا پیرامون اوضاع عراق و ارتباط دادن این بحران به دولت نوری المالکی، حکایت از سناریوی جدید آمریکا و هم‌پیمانان آمریکا برای بازگرداندن عراق به قبل از زمان سرنگونی رژیم صدام دارد. جان کری، وزیر خارجه‌ی آمریکا در سفر خود به عراق با نوری المالکی، هوشیار زیباری (وزیر امور خارجه)، اسامه النجیفی (رئیس پارلمان)، مسعود بارزانی (رئیس اقلیم کردستان) و عمار حکیم (رئیس مجلس اعلای عراق) دیدار و گفت‌وگو کرد. دیدارهایی که تقریباً محور همه‌ی آن‌ها تشکیل «دولت وحدت ملی» بود. اگرچه جان کری در این دیدارها به صراحت به موضوع استعفای دولت مالکی اشاره نکرد، اما «دیان فاینشتاین»، رئیس کمیته‌ی اطلاعاتی مجلس سنا در خلال یک جلسه‌ی استماع کنگره گفت: «اگر به دنبال آشتی (در عراق) هستید، دولت مالکی باید کنار برود.» وال‌استریت ژورنال نیز در این‌باره نوشت: «متحدان آمریکا در منطقه از جمله عربستان سعودی و امارات متحده‌ی عربی هم در این دیدگاه با آمریکا مشترکند. گزارش‌ها حاکی است برخی از متحدان عربی آمریکا از کاخ سفید خواسته‌اند در ازای فراهم آوردن کمک‌هایی برای بازگرداندن ثبات به عراق به حمایت از دولت مالکی خاتمه دهد.» با این‌که غرب در مقوله‌ی دموکراسی حاکمیت اکثریت بر اقلیت را بخشی از معیارها و اصول دموکراتیک می‌داند، اما ظاهراً در عراق بر خلاف این اصول پذیرفته شده‌ی جهانی عمل می‌کند!

فتنه تجزیه عراق

حمله‌ی داعش به استان‌های موصل، نینوا و صلاح‌الدین و سقوط دراماتیکی مناطق مهمی از موصل از وجود یک توطئه‌ی سازمان‌یافته منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای علیه دولت و ملت عراق حکایت دارد. چراکه تسلیم شدن مقامات محلی استان‌های موصل و نینوا در برابر داعش با هیچ معیار نظامی قابل سنجش نیست، زیرا داعش یک نیروی نظامی کلاسیک و منسجم نیست که بتواند در یک ظرف زمانی کوتاه، موصل، این دومین استان بزرگ عراق را با این سرعت اشغال کند! بنابراین داعش با اشاره‌ی آمریکا و با هدف باج‌گیری از دولت و ملت عراق و زمینه‌سازی برای بازگشت مجدد نیروهای آمریکایی به صحنه‌ی امنیتی و نظامی عراق به شهرهای مختلف این کشور حمله کرده است. مجموعه رخدادهای اخیر عراق نشان می‌دهد که یک فتنه‌ی سازمان‌یافته برای ایجاد تقابل میان شیعه و سنی و در نهایت تجزیه‌ی عراق به سه اقلیم مختلف در حال شکل‌گیری است.

 منبع: موعودد

تعداد مشاهده : 1,628 بازدید
نويسنده : HamidReza

نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف

انتشار در: 24 می 2013

متن کامل نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف و پاسخ گورباچف

مقدمه: نامه تاریخی امام (ره) در شرایطی خطاب به رهبر شوروی سابق نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظاره گر تجید نظر طلبی و آغاز تحولات دنیای کمونیسم بوده ولی قادر به اظهار نظر در این باره نبودند. رهبرکبیرانقلاب اسلامی نه تنها اظهار نظر صریح در باره تحولات جهان کمونیست کرد بلکه فرمود: از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد.
در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی ـ ۱۱ دی ۱۳۶۷ ـ نامه معروف و تاریخی امام‌خمینی خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رئیس‌جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکاء به غرب انتشار یافت.
این نامه در شرائطی منتشر شد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدائی شرق و غرب، فرو نریخته بود و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و بر مقدرات مردم در جمهوری های این کشور، هنوز برقرار بود. با این حال امام خمینی در نامه عبرت‌آموز خویش به گورباچف از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد و وی را از روی آوردن به غرب برای حل مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی برحذر داشت.

متن نامه امام‌خمینی به این شرح است:(۱)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
جناب آقای گورباچف! صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می‌شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته‌اید، و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه‌ بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره‌ای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر می‌کنید، اولین مسأله‌ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دین‌زدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدیدنظر نمایید؛ و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه‌های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‌های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‌داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده‌اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن‌بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهند کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.

جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.

حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده‌ باشید و از این پس هم در مصاحبه‌ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید؛ ولی خود می‌دانید که ثبوتاً این‌گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد؛ و شما دومین و علی‌الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می‌خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‌های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می‌تپد هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم، که صدای شکستن استخوان‌هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.
آقای گورباچف وقتی از گلدسته‌های مساجد بعضی از جمهوری‌های شما پس از هفتاد سال بانگ «الله‌اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمی‌ مرتبت ـ صلی‌الله علیه و آله و سلم ـ به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان‌بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان‌بینی خویش را «حس» دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمی‌دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه می‌دانند. در حالی که معیار شناخت در جهان‌بینی الهی اعم از «حس و عقل» می‌باشد، و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم می‌باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است، و چیزی که ماده ندارد، می‌تواند موجود باشد. و همان‌طور که موجود مادی به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.
قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد می‌کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده می‌شد. لن‌ نومن‌لک حتی نری‌الله جهره(۲) می‌فرماید: لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف‌الخبیر.(۳)

از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم، که از نظر شما اول بحث است، اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفه اسلامی، بیندازم. فقط به یکی ـ دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم می‌توانند از آن بهره‌ای ببرند بسنده می‌کنم. این از بدیهیات است که ماده و جسم هر چه باشد از خود بیخبر است. یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است. در صورتی که به عیان می‌بینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است. می‌داند کجاست؛ در محیطش چه می‌گذرد؛ در جهان چه غوغایی است. پس، در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمی‌میرد و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می‌خواهد. و شما خوب می‌دانید که انسان می‌خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم، گرچه خود ندانیم. انسان می‌خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق کنید، می‌توانید دستور دهید که صاحبان این‌گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی(۴) و بوعلی‌سینا(۵) ـ رحمت‌الله علیهما ـ در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی(۶) ـ رحمت‌الله علیه ـ در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین(۷) ـ رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌النبیین و‌الصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.
دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌(۸) نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.
جناب آقای گورباچف، اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما می‌خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می‌تواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می‌دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر این‌گونه فکر نمی‌کنید که مذهب مخدر جامعه است.(۹)
راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه‌های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیراسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می‌نامند.
در خاتمه صریحاً اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می‌‌تواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید. و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن‌ همجواری روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می‌شمارد. والسلام‌ علی‌من‌اتبع الهدی.

۱۱/۱۰/۶۷
روح‌الله الموسوی‌الخمینی

پاسخ گورباچف به پیام امام‌خمینی:

پیام امام‌خمینی در ۱۳ دی ۱۳۶۷ توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیت‌الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده‌چی‌ دباغ، در مسکو به گورباچف تحویل گردید.(۱۰) گورباچف نیز هشت هفته بعد پاسخ رسمی خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی، در تهران تسلیم امام‌خمینی کرد. گورباچف در این پاسخ، برای نامه امام ارج فراوان قائل شده بود ولی از متن جوابیه وی پیدا بود که ابعاد معنوی پیام امام را درک نکرده است. زیرا صرفاً تلاش کرده بود تا از یکسو اقدامات خود در جهت ترویج آزادیهای سیاسی در شوروی را تشریح کند و از سوی دیگر دستاوردهای اقتصادی کمونیسم را از ۱۹۱۷ به بعد توصیف نماید.
«ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی روز هفتم اسفند ۱۳۶۷ پاسخ گورباچف را در حسینیه جماران به اطلاع امام‌خمینی رساند. در این دیدار که آقایان علی‌اکبر ولایتی وزیر امورخارجه، محمدجواد لاریجانی، و علیرضا نوبری حیرانی سفیر وقت ایران در مسکو حضور داشتند، وزیر خارجه شوروی ابتدا پیام کتبی میخائیل گورباچف را به امام‌خمینی تسلیم کرد و سپس اظهار داشت:(۱۱)
از حضرت امام بسیار متشکرم از این فرصتی که برای ملاقات با شما به دست آوردم. مأموریت دارم پیام جوابیه میخائیل سرگئی گورباچف را تسلیم حضرت امام کنم. سعی خواهم کرد به طور خیلی مختصر محتوای این پیام را برای شما عنوان نمایم. ابتدا می‌خواستم عرض کنم که خود واقعیات تبادل پیام‌‌ها بین رهبران کشور ما یک پدیده منحصر به فرد در روابط فیمابین است. اعتقاد ما بر این است که شرایطی پیش آمده است تا روابط فیمابین دو کشور ما وارد یک مرحله کیفی جدیدی شود برای همکاریها در تمامی زمینه‌ها.
آقای گورباچف در پیام خود اشاره می‌کنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است. تمامی اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمده‌ای اتفاق نظرداریم اما مواردی هست که ما اختلاف نظر داریم، اما این مهم نیست.
پیام شما ملاحظات عمیق راجع به سرنوشت بشریت دارد. آقای گورباچف عقیده دارند که ما در مهمترین مورد اتفاق نظر داریم یعنی انسانها باید یاور یکدیگر باشند تا بشریت فناپذیری به خود بگیرد. چنانچه انسان‌ها متحد نشوند خطر فاجعه برای بشریت وجود دارد، چون امکانات بالقوه برای به وجود آوردن چنین فاجعه توسط خود انسانها ایجاد شده است.
آقای گورباچف معتقد است که مبارزه در راه نیل به یک دنیای عاری از سلاح هسته‌ای و آزاد از زور وظیفه تمامی ملتهاست. و اما راجع به سیاست خارجی اتحاد شوروی، هدف ما تعمیم رجحان ارزشهای مشترک برای تمامی ملتها و برتری این ارزشها بر تمامی منافع دیگر چه طبقه‌ای و چه ملی است.
آقای گورباچف به شما می‌نویسد که حرفهای امام راجع به حسن نیت رهبری ایران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواری با اتحاد شوروی با واکنش خوب از طرف رهبران شوروی مواجه شده است. ما دارای یک مرز بسیار طولانی هستیم همچنین دارای سنن دیرینه مناسبات و روابط فرهنگی بین دو ملت هستیم. ما اساس خوبی داریم برای استمرار مناسبات بر پایه جدید. یعنی بر پایه اصول احترام متقابل، تساوی حقوق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر.
آقای گورباچف می‌نویسد که در سیاست بین‌المللی، ما پیرو یک اصل اساسی هستیم یعنی اصل احترام به آزادی انتخاب برای هر انسان و هر ملت. نتیجتاً کشور ما و تمامی ملت ما از انقلاب بزرگ شما حسن‌ استقبال کرده است. استبداد شاهنشاهی در ایران مردم خود را استثمار کرده و از روش های واقعاً بربریت استفاده می‌کرده و شرافت و آبروی ملت خود را پایمال کرده برای جلب رضایت نیروهای خارجی. انقلاب شما انتخاب ملت شما بوده است و ما از این همیشه پشتیبانی کرده و می‌کنیم.

ْآقای گورباچف در پیام خود می‌نویسند که ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال ۱۹۱۷ بود. در رهگذر ما، هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیت‌های چشمگیری بوده. هم اشتباهات وخیمی بوده است و هم نقض حقوق بشر بوده که ما با این اشتباهات خود را اصلاح می‌کنیم و آن را محکوم می‌کنیم. علی‌رغم تمامی مشکلات، ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است. می‌خواستم به استحضارتان برسانم که مسئله آزادی انتخاب در دستور روز زندگی بین‌المللی کنونی نیز هست. ما برای خود سئوالی داریم چرا که باید راه برای ادامه رهگذر پیدا کنیم: آیا این راه ما راه کهنه و دگماتیک است یا راه جدید و انقلابی؟ انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در کشورمان انقلاب داریم؟ اما یک انقلاب مسالمت‌آمیز بدون سنگرها و بدون توسل به زور، ما می‌خواستیم که حضرت امام بدانند که در کشور ما روند تجدید و بازسازی ادامه دارد. بازسازی اقتصادی و سیاسی، تجدید ارزیابی‌های ما و طرز تفکر ما و تجدید نظریاتی که ما قبلاً داشتیم.
آقای گورباچف اشاره می‌کند که تحولات عظیمی در جهان، اخیراً پدید آمده و فکر می‌کنیم می‌شود گفت که ما در آستانه یک نظام جدید اقتصادی و سیاسی قرار داریم. توافق‌های بسیار مهم به امضا رسیده است یک کلاس از سلاحهای هسته‌ای از بین می‌رود.
دورنمای خوبی برای از بین بردن سلاح شیمیایی باز شده است و همین‌طور دورنمای خوبی برای جلوگیری از تقابل نظامی دولت‌ها، اما این هدیه امپریالیستها نیست، این اراده ملتهاست و اراده زمان است. چاره دیگری وجود ندارد، مسابقه تسلیحاتی و آوردن آن به فضا منجر به فاجعه بشریت خواهد بود. در مناطق مختلف دنیا مناقشات خونین دارند به پایان می‌رسند.
ما از خاتمه جنگ ایران و عراق با صراحت حسن استقبال می‌کنیم، برای همکاری با شما جهت استحکام صلح در خاورمیانه و نزدیک و تمامی جهان آمادگی داریم. حضور وسیع نظامی در خلیج‌فارس مورد نگرانی ما است. منظورم حضور نظامی کشورهای خارج از منطقه است. این پدیده بسیار خطرناک است و باید آن را به اتمام رساند.
ما می‌خواهیم با موفقیت در امر حل و فصل عادلانه مناقشه افغانستان نیز با شما همکاری خوبی داشته باشیم، بگذاریم که مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعیین نمایند.
شواردنادزه افزود: یک نکته دیگر از پیام آقای گورباچف اینکه: ایشان اظهار آمادگی می‌کنند برای گسترش همکاریهای اقتصادی و همکاری در زمینه‌هایی که ما قبلاً همکاریهای خوبی داشته بودیم. ما برای برقراری و ادامه تماسها بین انسانها، نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیون نیز آمادگی داریم. آنها از این دعوت جنابعالی استفاده خواهند کرد.
در پایان، فرستاده ویژه رهبر شوروی گفت: این بود محتوای اصلی پیام آقای گوباچف. ایشان بهترین آرزوها و سلام خود را به جنابعالی می‌رسانند و خواهان طول عمر جنابعالی به نفع و سعادت ایران هستند.

در خاتمه امام خمینی فرمودند:

«ان‌شاءالله سلامت باشند، ولی به ایشان بگویید که من می‌خواستم جلوی شما یک فضای بزرگتر باز کنم. من می‌خواستم دریچه‌ای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.»
[حضرت امام از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استقبال کردند، و بر حسن همجواری و توسعه مناسبات قوی در ابعاد مختلف در مقابله با شیطنت‌های غرب و خروج نیروهای بیگانه از خلیج‌فارس تأکید و آرزو کردند تا مردم شوروی و ایران همیشه در صلح و آرامش زندگی کنند.]

تأملی در پیام امام خمینی:

نامه تاریخی حضرت امام که از اسناد مهم سیاسی قرن محسوب می‌شود، بویژه به دلیل اثبات مفاد آن از جمله فروپاشی کمونیسم، خسارات شوروی به خاطر اتکاء به غرب، و متوقف شدن روند واگذاری منابع اقتصادی متحدین شوروی به این کشور بسیار درخور اهمیت است.

امام خمینی در این پیام تلاش کردند تا به گورباچف چند نکته را تفهیم کنند:
۱٫ برخلاف تصور مارکس و لنین، اسلام و ارزش‌های دینی، پدیده‌هایی ماندگار و روح‌بخش ملت‌ها هستند.
۲٫ کمونیسم و مکاتب مادی وهم و خیالند و ناپایدار و فروپاشیدنی هستند.
۳٫ غرب تکیه‌گاه قابل اعتمادی برای حل مشکلات روسیه نیست.
با این همه، گورباچف هشدار امام خمینی را جدی نگرفت و در نتیجه عواقب ناشی از این بی‌توجهی همانگونه که در پیام امام خمینی پیش‌بینی شده بود، تحقق یافت یعنی از یک‌سو به گورباچف ثابت شد که پناه بردن به کانون سرمایه‌داری غرب دردی از روسیه را دوا نمی‌کند(۱۲) و از جانب دیگر «دیگران» به میدان آمدند و به بهانه جبران اشتباهات وی، او را به حاشیه راندند. (۱۳)
در سالگرد رحلت امام خمینی در ۱۳۷۸ گورباچف طی مصاحبه‌ای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بی‌اعتنائی کرده بود، اظهار تأسف نمود. وی در این مصاحبه اظهار داشت.(۱۴)
«مخاطب پیام آیت‌الله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود». وی افزود «زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم»
گورباچف سپس با تشریح نابسامانی های اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح کرد «اگر ما پیشگویی های آیت‌الله خمینی را در آن پیام جدی می‌گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.»
گورباچف در مصاحبه خود با خبرنگار واحد مرکزی خبری به روابط روسیه با غرب اشاره کرده و تصریح نمود که «اقتصاد روسیه از همان ابتدا در حال ریزش و سقوط بود و ما در واقع نمی‌توانستیم همگام با غرب عمل کنیم… ما از جنگ سرد صرفنظر کرده و شروع به برقراری روابط با کشورها نمودیم. اما غربی‌ها در این نبرد، پیروز شدند….»
خطای گورباچف این بود که روند حرکتی را که در شوروی به‌عنوان «اصلاحات» شناخته شده بود، با خواست و اراده غرب همراه و هماهنگ کرد. در نتیجه هر روز استقلال و اقتدار کشورش را در برابر غرب به‌طور ناخواسته تضعیف نمود و در عوض پایگاهها و نقاط اتکاء فعالیت غرب از داخل شوروی را تقویت نمود. گروههایی که هیچ اعتقادی به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی شوروی نداشتند مثل قارچ روئیدند و با متینگ‌ها و گردهمایی‌های تحریک‌کننده و آشوب‌طلبانه در لیتوانی، استوانی، اوکراین، تاتارستان، گرجستان و نقاط دیگر بر طبل قومیت‌خواهی و ملی‌گرایی و خودمختاری طلبی کوبیدند و هر روز بیش از روز قبل، امنیت ملی شوروی را از درون و با حمایت بیرونی مورد تهدید قرار دادند.

پانوشت‌ها:

۱ـ به نقل از صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۲۰
۲ـ بخشی از آیه ۵۵ سوره بقره: قوم حضرت موسی به ایشان گفت: «ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم.»
۳ـ سوره انعام آیه ۱۰۳: «او[خدا] را هیچ چشمی درک نمی‌کند و او بینندگان را درک می‌کند، و او نامرئی و آگاه است.»
۴ـ ابونصر فارابی (فوت ۳۳۹ هـ ق) از بزرگترین فیلسوفان ایرانی است. او زبان عربی و فلسفه را در بغداد فرار گرفت و کتابهای ارسطو را مطالعه کرد. پس از آن به حلب و دمشق رفت و به تألیف پرداخت. فارابی به سبب شرحی که برآثار ارسطو نوشته است به «المعلم الثانی» مشهور شده است و مقام او را بعد از ارسطو قرار داده‌اند. فارابی در همه علوم عهد خود استاد و صاحب تألیف است.
۵ـ شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا (فوت ۴۲۸ هـ ق) پزشک و فیلسوف و نویسنده ایرانی که مقام وزارت داشت از بزرگترین حکیمان و عالمان جهان به شمار می‌آید. سینا آثار متعددی دارد و در حدود ۲۴۰ کتاب و رساله از او نام می‌برند که بسیاری از آنها به زبانهای مختلف ترجمه شده است. از معروفترین آثار او، کتاب شفا، قانون، اشارات، نجات و دانشنامه علایی است. ابوعلی‌سینا در علوم حکمت و فلسفه و طب و ریاضی استادی داشت.

۶ـ شیخ شهاب‌الدین سهروردی (مقتول به سال ۵۸۷ هـ ق) از بزرگترین فیلسوفان ایران است. در شهر«سهرورد» متولد شد و نزد شیخ مجدالدین جبلی استاد فخر رازی حکمت و فقه آموخت و در فنون فلسفه استاد گشت. چون در بعضی موارد نظر سهروردی با عقاید قدما اختلاف داشت و اصطلاحات دین زرتشت را به کار می‌برد، او را به الحاد متهم کردند و همین امر باعث شد که علمای حلب، صلاح‌الدین ایوبی، فرمانروای مصر و شام را به قتل او وادار سازند. شهاب‌الدین سهروردی فیلسوفی عارف و صاحب ۴۹ کتاب و رساله است.

۷ـ صدرالدین محمدبن‌ابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا (فوت ۱۰۵۰ هـ ق) از فیلسوفان و حکیمان قرن یازدهم در شیراز متولد شد و پس از مرگ پدر به اصفهان سفر کرد و نزد میرداماد و شیخ بهایی به تحصیل پرداخت. پس از آن چند بار به زیارت مکه رفت. ملاصدرا افکار فلسفی دقیق داشت و تألیفاتش در حکمت، مرجع و مأخذ اهل علم بوده است. مهمترین آثار او به زبان عربی است. ملاصدرا را می‌توان از افتخارهای عصر صفویه به شمار آورد.
۸ـ محی‌الدین بن عربی یکی از بزرگترین حکما و فلاسفه اسلامی است که آثار او به‌عنوان مأخذ و منبع، مورد استفاده فلاسفه و حکمای بعد از او قرار گرفته است.
۹ـ لنین، پایه‌گذار کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی، دین را افیون جامعه می‌دانست که بعداً این نظریه حتی از سوی خود کمونیستها نیز باطل اعلام گردید.
۱۰ـ آیت‌الله جوادی آملی پس از بازگشت از این سفر شرح مبسوطی بر پیام امام خمینی به گورباچف نوشت که با عنوان «آوای توحید» از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی به چاپ رسید.
۱۱ـ به نقل از صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۹۸
۱۲ـ از یک سال قبل از انتشار پیام امام خمینی که گورباچف دکترین خود موسوم به گلاسنوست ـ توسعه سیاسی ـ و پرسترویکا ـ توسعه اقتصادی ـ را انتشار داد تا ۳۰ آذر ۱۳۷۰ که اتحاد جماهیر شوروی عملاً فرو پاشید، صفحات مطبوعات جهان مملو از گلایه‌ها و انتقادات گورباچف و دیگر مقامات دولتی مسکو از دولت‌های غربی به خاطر خلف وعده آنان در اعطای کمک به شوروی بوده است. در طی این مدت تخریب دیوار برلین ـ آبان ۱۳۶۸ـ اعلام رسمی پایان جنگ سرد از سوی سخنگوی کرملین ـ آذر ۱۳۶۸ـ اعلام لغو حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی ـ بهمن ۱۳۶۸ ـ هضم شدن آلمان شرقی در آلمان غربی در قالب وحدت دو کشور ـ مهر ۱۳۶۹ ـ پیروزی یلتسین در انتخابات روسیه و حمایت غرب از وی ـ تیر ۱۳۷۰ ـ کودتای هدفمند علیه گورباچف و شاخص‌تر شدن یلتسین در جامعه شوروی ـ مرداد ۱۳۷۰ ـ و سرانجام تأسیس جامعه کشورهای مشترک‌المنافع به‌عنوان جانشین شوروی که به منزله پایان رهبری گورباچف بود ـ آذر ۱۳۷۰ ـ مهم‌ترین رویدادهای مقطع مورد نظر در شوروی محسوب می‌شد. این رویدادها عموماً از تضعیف تدریجی شوروی و حذف مرحله به مرحله گورباچف حکایت می‌کرد.
۱۳ـ یلتسین در آذر ۱۳۷۰ «جامعه کشورهای مستقل مشترک‌المنافع» را جایگزین اتحاد جماهیر شوروی کرد و به عمر این اتحاد و رهبری گورباچف خاتمه داد و گورباچف بعدها به این نقشه برنامه‌ریزی شده که از حمایت غرب برخوردار بود اعتراف کرد.
۱۴ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۱/۳/۱۳۷۸

منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

تعداد مشاهده : 1,920 بازدید
نويسنده : HamidReza